استراتژي نظامي چيست؟ (بخش دوم)

ليدل هارت» براين نكته تأكيد داشت كه : «

 

در مباحث مربوط به موضوع« هدف در جنگ» ضروري است كه تمايز بين هدف نظامي و سياسي كاملاً روشن باشد. اين دو گرچه متفاوت هستند ولي از يكديگر كاملاً جدا نيستند. زيرا مردم جنگ را نه بخاطر خود جنگ بلكه براي تعقيب اهداف سياست برپا مي كنند. هدف نظامي فقط ابزار نيل به هدف سياسي است. بنابراين هدف نظامي بايد بوسيله هدف سياسي توجيه شود. چون بعضاً شرايط اساسي پيش مي آيد كه سياست آنچه را كه به وسيله نيروي نظامي يعني در عمل غير قابل وصول است، نمي پسندد.»

 

 در تعريف ما از استراتژي نظامي اهداف غائي همان اهداف سياست ملي هستند. گاهي اوقات رهبري سياست، مبهم، نارسا و تشخيص آن ببسيار مشكل است. سياست ملي همچنين با تمامي عناصر اساسي قدرت ملي نظير عناصر سياسي، اقتصادي روان- جامعه شناختي و نظامي مربوط مي باشد. جالب توجه اينكه، سياستهاي ملي براي تأمين منافع در اين حوزه هاي متنوع اغلب با هم متعارض بوده و حتي مي توانند با يكديگر مغايرت داشته باشند. اهداف به ندرت سياسي يا نظامي خالص هستند

 

رهبران ملي ممكن است براي تعقيب اهداف سياست ملي كه عمدتاً ماهيت سياسي يا اقتصادي دارند، از عناصر نظامي قدرت استفاده كنند و اين خود مي تواند مشكلاتي را ايجاد نمايد گاهي اوقات نيروي نظامي ابزار مناسبي نيست و فرماندهان نظامي ممكن است در

تشخيص اهداف نظامي قابل تحقق از اهداف سياست ملي با مشكل مواجه شوند.

 

حال اجازه دهيد  «عقايد استراتژيك نظامي» را بررسي كنيم. اين مفهوم را مي توان بعنوان «

رشته اي از اعمال تعبير كرد كه به منزلة نتيجه ارزيابي از موفقيّت استراتژيك پذيرفته شده اند.» عقايد استراتژيك نظامي ممكن است تركيبي از  گزينه هاي متعدد مثل دفاع تهاجمي، ذخيره هاي استراتژيك، پشتيباني، تظاهر نيرو، انبار كردن موجوديها، امنيت دسته جمعي و كمك امنيتي باشد.

 

اينها برخي از شيوه هايي هستند كه نيروهاي نظامي به طور مجزا و يا همراه با متحدين مي توانند مورد استفاده قرار دهند. تعيين عقايد استراتژيك اهميت زيادي دارد  با اين وجود نبايد چنين اشتباهي را مرتكب شويم كه عقايد استراتژيك را يك استراتژي بناميم. عقايد استراتژيك بايد هميشه در ارتباط با اهداف نظامي و منابع مورد توجه قرار گيرند. در خاتمه بايد به مطالة بخش «ابزار» از معادله استراتژي نظامي بپردازيم. ابزارها مي توانند نيروهاي متعارف يا غير متعارفي باشند كه براي مقاصد عمومي بكار مي روند يا شامل نيروهاي اتمي تاكتيكي و استراتژيكي، نيروهاي آفندي و پدافندي، نيروهاي زير پرچم و احتياط و سيستمهاي تسليحاتي و آماري جنگ باشند؛ همانگونه كه نيروهاي مشمول را نيز شامل مي شوند.

 

همچنين نبايد نقشها و مشاركتهاي باالقوه دوستان و يا متحدين را از نظر دور داشت. حجم كلي نيروها بايد با جنگ، پشتيباني و عناصر پشتيباني- خدماتي جنگ كه به طور مناسبي تجهيز و تقويت شده اند، تناسب داشته باشد. بسته به نوع استراتژي هايي كه اتخاذ مي كنيم ضرورت حضور يا عدم حضور بالفعل نيروها مشخص مي شود در استراتژي هاي عملياتي كم وسعت، نيروها بايد وجود داشته باشند. در استراتژي هاي با دامنه گسترده تر عقايد استراتژيك، نوع نيروهاي مورد نياز و شيوه هاي بكارگيري آنها را مشخص مي سازد.

 

حال كه عناصر طي  استراتژي نظامي را مورد توجه قرار داديم بكوشيم تا آنها را در يك قالب معني دار كنار يكديگر قرار دهيم. شكل زير يك مدل ممكن را نشان مي دهد امنيت ملي كه متضمن حياتي ترين منافع است از طريق يك كرسي سه پايه اي كه استراتژي نظامي نام دارد، حمايت مي شود اين سه پايه عبارتند از اهداف، عقايد و منابع.اين مقايسه ساده ما را به رعايت اين اصل رهنمون مي شود كه ميان اين سه پايه بايد حالت تعادل برقرار باشد وگرنه امنيت ملي ممكن است به خطر بيفتد. اگر منابع نظامي با عقايد  استراتژيك سازگار نباشد يا تعهدات با قابليت هاي نظامي متناسب نباشند، ممكن است دچار مشكل شويم. گوشه شكل، خطر را نشان مي دهد كه پيشتر آن را احتمال باخت، زيان يا عدم دسترسي به يك هدف ناميديم. البته اين وظيفه نظايمان است كه خطر مترتب بر يك استراتژي و ميزان آن را شناسايي و به طور روشن و مؤثر به رهبران غير نظامي گوشزد نمايند.

 

         خوب است مدل مذكور را با يك مثال بيازمائيم و ببينيم تا چه اندازه براي تبيين استراتژي نظامي مفيد است. دكتر كارتر يك بيانية سياست ملي بود « بگذاريد موضع خود را كاملاً روشن سازيم، هر كوششي بوسيله نيروي خارجي براي بدست گرفتن كنترل منطقة خليج فارس به عنوان تجاوزي به منافع حياتي ايالات متحده تلقي مي شود چنين تجاوزي با تمامي ابزارهاي لازم من جمله نيروي نظامي دفع خواهد شود.»

 

ما بايد يك استراتژي نظامي براي انجام اين سياست اتخاذ بكنيم. تأمين دسترسي ما به ذخاير نفتي خليج فارس يكي از اهداف مورد نظر است. ابتدا بايد اين هدف سياسي اقتصادي را به يك هدف نظامي تبديل كنيم. مثلاً حفظ آزادي تردد از طريق تنگه هرمز و دفاع از حوزه هاي نفتي كليدي، پالايشگاه ها و بنادر. ايدة استراتژيك مي تواند بوسيله بكارگيري سريع نيرو از ذخائر استراتژيك باشد، اما آيا ما از تحرك استراتژيك لازم برخوردار هستيم و آيا در حال حاضر توانايي هاي طراحي قدرت براي حفظ تعادل كرسي استراتژي وجود دارد؟ كدام پايه  نياز به تعديل و تطبيق دارد؟ برنامه ريزي و ايجاد نيروي هوابرد و دريايي مورد نياز ممكن است مستلزم صرف سالها وقت باشد. براي اينكه يك استراتژي عملياتي قابل تحقق در كوتاه مدت داشته باشيم، شايد عاقلانه باشد كه عقيده استراتژيك جاي خود را به دفاع تهاجمي و استقرار يا بكارگيري بيشتر نيروي  نظامي آمريكا در منطقه بدهد.

 

موضوع استراتژي نظامي را بدين منظور بررسي كرديم تا به يك سلسله نتايج اوليه نايل شويم كه بيانگر ماهيت اين استراتژي است. در حقيقت آنچه اهميت دارد محتواي يك استراتژي است نه عنوان آن. زيرا عناوين معمولاً به دلايل تفنني تغيير مي يابند و كمتر از دگرگوني هاي دروني خود تأثير مي پذيرند. مطالعه تاريخ نشان مي دهد كه استراتژي هاي نظامي با عناوين مختلف از يكديگر باز شناخته مي شوند. « تلافي بزرگ» دولت آيزنهاور،« پاسخ انعطاف پذير» دولت كندي و جديدتر از همه « بازدارندگي واقع گرايانه» همگي به اين استراتژي ها اشاره دارند.

 

  «ما «استراتژي دو و نيم جنگ»(1) دولت جانسون را پس از جدائي چين و شوروي تبديل به «استراتژي

يك و نيم جنگ» كرديم و دريافتيم كه تداركات يك نيروي نظامي در زمان صلح كه بتواند بطور همزمان در دو و نيم جنگ شركت كند، ببسيار پرهزينه است  مثال هاي اخير از بيانيه هاي استراتژيك، بيشتر خط مشي هاي تداركات براي ساختار نظامي را توصيف مي كنند تا استراتژي هاي نظامي، برخي از استراتژي هاي مهم سال هاي اخير عبارتند از: فرسايش، انهدام، عمليات عليه اهداف غير

نظامي، عمليات عليه نيروي دشمن، بازدارندگي، فن نبرد، رهيافت مستقيم و غير مستقيم جستجو و تباهي، كشف نفت، انهدام اطمينان بخش، محصورسازي و خنثي سازي بايد به خاطر داشته باشيم كه در شرايط ايده آلي، اهداف نظامي و عقايد استراتژيكي، ساختار نيرو و كاربرد جهاني نيروهاي نظامي را تعيين مي كنند. با اين وجود، اهداف نظامي و عقايد استراتژيكي خود بطور اساسي از قابليت ها و محدوديت هايي كه نيروهاي نظامي دارند تأثير مي پذيرند. استراتژي نظامي ممكن است صرفاً اعلامي و يا واقعي باشد. به عبارت ديگر استراتژي واقعي ما درست همان چيزي نيست كه رهبران ما بيان مي كنند. استراتژي نظامي آمريكا بندرت بطور روشن بيان مي شود و نيز كمتر اتفاق مي افتد كه جزئيات آن بگونه اي بيان شود كه براي همه قابل فهم باشد. برخي معتقدند كه فاش كردن استراتژي نظامي بطور آشكار امري خطرناك، جاهلانه و غير ممكن است. اين عمل ممكن است آزادي عمل ما را در موقع بحراني محدود سازد يا دشمنان بالقوه را از برنامه هاي ما آگاه سازد.

 

يك كشور ممكن است در زمان واحد به بيش از يك استراتژي نظامي نياز داشته باشد. زيرا به عنوان مثال اگر كشوري فقط يك استراتژي داشته باشد و آن نيز شكست بخورد، بعد از آن چه كار بايد بكند؟ آيا تسليم شود؟ تسليم حملات تدريجي دشمن و هر روز شاهد از دست رفتن مناطق بيشتري از سرزمين خود باشد؟ آيا به يك حمله اتمي استراتژيك گسترده مبادرت ورزد؟ اينها برخي از مسائلي هستند كه كشور فاقد استراتژي جنگ همه جانبه با آنها مواجه خواهد شد. استراتژي نظامي به تبع تغيير اهداف مي تواند بارها تغيير يابد. با اين وجود، استراتژي نظامي ماداميكه پاسخگوي اهداف عقايد جديد باشد، مي تواند به جانشيني از نيروي نظامي عمل نمايد.

 

 بطور خلاصه، استراتژي نظامي شامل: 1- استقرار و تعيين اهداف نظامي 2-فرمول بندي عقايد استراتژيك نظامي براي تحقق اهداف 3-بكارگيري منابع نظامي براي اجراي عقايد مذكور وقتي هر كدام از اين عناصر با ديگري ناهماهنگ باشد، امنيت ملي ما به خطر خواهد افتاد.

 

 


 

 

پاورقي

 

(1) « استراتژي دو و

نيم جنگ» اشاره به دهه هاي 50 و 60 دارد كه امريكا انحصار سلاحهاي اتمي را در اختيار داشت و در نتيجه، يك جبهه در اروپا در مقابل خطر شوروي گشوده بود و يك جبهه در آسيا در برابر خطر چين و تواني معادل نصف و يك از جبهه هاي مذكور را نيز براي خطرات احتمالي كه در هر يك از نقاط جهان منافع آمريكا را تهديد نمايد، پيش بيني شده بود. اما پس از بروز اختلاف بين چين و شوروي و جدايي اين دو كشور و نزديكي چين به آمريكا، « استراتژي دو نيم جنگ» جاي خود را به « استراتژي يك و نيم جنگ» داد يعني فقط يك جبهه عمده در اروپا در برابر شوروي و مابقي براي خطرات احتمالي.

 

 

برای مشاهده استراتژی نظامی چیست ؟"بخش اول" اینجا کلیک کنید




تاریخ و زمان انتشار: شنبه 27 شهریور 1395
تهیه و تنظیم: فکه ، منتخب ستارگان آسمانی
منبع : مركز اسناد و تحقيقات دفاع مقدس