عمليات رواني در عملياتهاي سپر صحرا و توفان صحرا* فرانك ال گلداشتاين ـ دانيل دبليو كوبويتز گروه ترجمه فصلنامه عمليات رواني
فهم و درك نقش عملياتهاي رواني در جنگ دوم خليج فارس مستلزم نگاهي عميقتر به تأثيرات اين عملياتها در درگيريهاي نظامي است. در شناخت عملياتهاي رواني، ما بايد اين عملياتها را در محدوده زمان و به ويژه در ترتيب وقايعي كه به عملياتهاي توفان صحرا و سپر صحرا منتهي شد، ارزيابي كنيم. هنگامي كه صدام حسين به تقويت نيروهاي نظامي خود در مرز كويت اقدام كرد، سازمان ملل نسبت به اين امر عكسالعمل نشان داد و در طي 13 قطعنامه از عراق خواست از تجاوز خود دست بردارد. و نيروهاي خود را از كويت خارج كند، از اين رو، اولتيماتوم و تحريمهاي اقتصادي و سياسي عليه عراق اعمال كرد. كشورهاي عضو ائتلاف ـ امريكا، مصر، انگلستان، فرانسه، ايتاليا، عربستان سعودي و كويت ـ به استقرار نيرو يا تجهيزات بر عليه اين كشور اقدام كردند. تقريباً و به طور عملي دنياي غرب و بيشتر ملل عرب با عراق مخالف بودند. امريكاييان در داخل كشور به طور قاطع از اقدامات رئيس جمهور حمايت كردند (برخلاف شرايط داخلي در خلال جنگ ويتنام) (1) حكومت ايالات متحده، ضمن عنوان كردن اهداف و سياستهاي خود، از طريق گسترش مذاكرات و مناظرات سريع، كامل و عمومي با مشاركت قواي مجريه، مقننه و حتي قوه قضاييه آن را تكميل كرد. قوه قضاييه حتي مخالف چالشهاي قانوني مغاير با سياستهاي ارائه شده بود. يك نيروي جديد (رسانههاي الكترونيكي خبري بينالمللي) به عنصري اساسي در انجام موفقيتآميز اين جنگ تبديل شد. به طور خاص، پوشش خبري شبكه كابلي سي.ان.ان قدرت پخش بينالمللي را نشان داد و خود را به منزله وسيلهاي براي كمك يا جلوگيري از طرحهاي عمليات رواني عراق مطرح كرد. در عرف سنتي رسانههاي واقعي، ارسال انبوه گزارشهاي واقعي به مخاطبان آگاه اجازه داد تا طرحها و رفتارهاي صدام را به صورت كامل ارزيابي كنند. سيستم تبليغاتي عراق هرمي شكل بود و صدام حسين در رأس آن قرار داشت. كنترل اين سيستم از رأس هرم صورت ميگرفت و اين، در حالي بود كه قاعده هرم، خروجيهاي بسياري به صورت آشكار و پنهان داشت. تبليغات اين كشور از سوي وزارت فرهنگ و اطلاعات عراق تحت نظارت شديد حزب بعث ، شوراي فرماندهي انقلاب و شخص صدام حسين جريان مييافت. اين سيستم با الگوبرداري از سيستم [تبليغاتي] شوروي شكل ميگرفت كه به سيستمهاي تبليغاتي ديگر دولتهاي توتاليتر شبيه بود. جنبه تعيين كننده تبليغات عراق، استفاده از لغات و عبارات ديني بود. روشهاي تبليغاتي اين كشور طي اين بحران همانند روشي بود كه عراقيها قبل از جنگ خليج فارس به كار گرفتند. اين جنگ تبليغاتي بر نمادگرايي مذهبي، مليگرايي عرب و تمجيد از صدام حسين تأكيد داشت. اين موضوعات نمايانگر فرهنگ و سياستهاي عراق و نشانگر توهم در طراحي عمليات رواني بود و بيش از آنكه نشانگر ماهيت افرادي باشد كه تحت تأثير آن قرار ميگيرند، مبتني بر خصوصيات خود حكومت عراق بود. اهداف جنگ رواني عراق 1) توجيه تصرف كويت. 2) جلب حمايت تودههاي عرب. 3) دلسرد كردن كشورها در تحريم اقتصادي سازمان ملل. 4) دلسرد كردن و مانع شدن از تهاجم نظامي به عراق. موضوعات زير دليل اهداف مزبور بودهاند: الف) درخواست كمك نيروهاي انقلابي كويت از عراق. ب) حمايت عراق از عربهاي ستمديده. ج) محروم ساختن مردم عراق از غذا و دارو به دست جهان غرب. د) عقبنشيني عراق از كويت در آيندهاي نزديك. (2) سپس هدف پنجم (توجيه ادغام كويت به عنوان استان هميشگي عراق) مطرح شد. وزارت فرهنگ و اطلاعات، اين موضوعات را براي پخش به خروجيهاي رسانهاي مختلف اعلام كرد. نتيجه اين روش بسيار خوب بود، به طوري كه اين وزارت و حزب بعث را قادر ساخت روشهاي جنگ رواني را هماهنگ نمايند تا ملاكهاي جنگ رواني جاري را تحت تأثير قرار دهند و به محض اعلام، به اجراي روشهاي جديدي مبادرت كنند. برخي از اين جنگها به طور گزينشي به منظور افزايش تأثير و فشار بر هدف منتظر ميشدند. ديگر روشهاي جنگ رواني تمام رسانههاي ممكن را مورد استفاده قرار دادند تا اطمينان حاصل شود كه انتشار با حداكثر قدرت و در كوتاهترين مدت انجام ميگيرد. محدوديتهاي اندكي بر نوع و محتواي تبليغاتي عراق اعمال ميشد. هيچگاه اطلاعات متناقض يا اشتباه در عملياتها دولت عراق را با اختلال مواجه نكرد و در صورت لزوم اسناد و مدارك به راحتي جعل ميشد. در سيستم عمليات رواني عراق، محدوديتهاي اندكي بر تلاشهايي كه به منظور پيشبرد اهداف عراق مورد استفاده قرار ميگيرد، اعمال ميشد. از اين گذشته، عملياتهاي آنها از هيچ انسجام، منطق و شكل خاصي پيروي نميكرد، انتقاد از بمباران نيروهاي چندمليتي كه در برخي مواقع، غير دقيق بودند قابل پذيرش است ولي تأكيد بر موضوع ويراني به بار آمده از بمباران نيروهاي چندمليتي امر توجيهناپذير است. تا آنجا كه به رسانههاي گروهي عراق مربوط ميشود، دقت بمبارانهاي نيروهاي چندمليتي تابعي از افزايش و بهبود تبليغات عراق بود. استفاده صدام از عمليات رواني نتايج متفاوتي در بر داشت. وي از حملات موشكي عليه رژيم اشغالگر قدس و عربستان به عنوان حربه سياسي استفاده كرد تا توجه متحدين و تلاش اصلي نظامي آنها را از ميدان جنگ منحرف كند. تهديد هميشگي كلاهكهاي شيميايي، عنصر اصلي طرح صدام بود. طبق نظر سپهبد تام كلي مدير عمليات كميته رؤساي ستاد مشترك موشكهاي اسكاد از اهميت اندكي برخوردار بودند، ولي اثرات رواني و هيجاني فوقالعادهاي داشتند. هر چند صدام رعب و وحشت را بين اسرائيليها و عربستانيها و به طور كلي دلهره را بين متحدين به وجود آورده بود، ولي در نهايت، طرح او تحتالشعاع واقعيت نظامي قرار داشت. به هر تقدير، تركيبي از فناوري نظامي قديمي عراق و سياست هدف قرار دادن عربستان و اسرائيل باعث شد تا منابع متحدين از ساير اهداف به عمليات شكار موشكهاي اسكاد منحرف شود. صدام به هدف تاكتيكي خود دست يافت، اما، هدف استراتژيك وي با عكسالعملهاي دوگانه متحدين مواجه شد. عملياتهاي هوايي تاكتيكي نيروهاي متحدين عليه موشكهاي اسكاد به رژيم اشغالگر قدس كمك كرد تا سياست خويشتنداري خود را حفظ كنند و اين در حالي بود كه موفقيت فناوري موشكهاي پاتريوت مردم فلسطين اشغالي و عربستان را آرام كرد و شكستناپذيري متحدين را بيشتر آشكار ساخت. عكسالعمل نظامي تاكتيكي مبتني بر توان و برتري نظامي، حربه سياسي را كه قلب متحدين را نشانه گرفته بود، كماثر كرد. تلاشهاي عراق براي استفاده از تلويزيونهاي جهان غرب به عنوان دستگاه تقويتكننده برنامههاي تبليغاتي هر چند تا حدودي در جهان عرب مؤثر بود، اما براي متقاعد كردن بخش قابل توجهي از مخاطبان جهان با شكست مواجه شد، از جمله تأثيرات تلاشهاي مزبور، حضور شخص صدام در ميان گروگانها بود. وي تلاش كرد تا چنين وانمود كند كه گروگانها ميهمان عراق هستند. اما اقدام صدام به دليل عكسالعمل منفي كاملاً طبيعي و خودجوش پسربچهاي انگليسي كه صدام سعي داشت به باور محبت و توجه خود متقاعد كند ناكام ماند. به دليل تكرار صحنههاي ساختگي در مورد گروگانها، افكار عمومي جهان غرب به وضعيت واقعي گروگانها معطوف شد و تلاش صدام براي استفاده از رسانههاي غرب، به نتيجه و تأثيري كاملاً معكوس منتهي شد. گذشته از اين، با افشا شدن تلاشهاي فريبكارانه صدام، اعتباري كه صدام به دست آورده بود نيز به طور كامل از بين رفت. پخش برنامههاي عراق نيز تأثير خود را از دست داد. به عنوان مثال، صحنههاي ويراني ناشي از بمباران ساختماني ناشناخته توسط عراقيها كه به صورت يك كارخانه شيرخشك نمايش داده شد، (آرم انگليسي بر روي لباسهاي كارگران) به عنوان تبليغي خام از سوي همگان رد شد. علائم مبهم بر روي لباسها و رفتار محافظان عراقي كه خبرنگاران رسانهها را همراهي و دسترسي گزارشگران را به محل محدود ميكردند، با ادعاهاي عراق مغايرت داشت. هنگامي كه تحليلگران اطلاعاتي غرب اثبات كردند كه خسارت بمباران به امكانات فرهنگي عراق در حقيقت به دست خود عراقيها به بار آمده است، اندك اعتبار باقيمانده تبليغاتي تلويزيون عراق نيز از بين رفت. (اين بمباران بر اساس قوانين پذيرفته شده جنگ، غيرقانوني محسوب ميشود.) (3) هنوز بحثهاي چالشبرانگيزي (به ويژه در بخشهاي خبري تلويزيون) مبني بر عاقلانه بودن يا نبودن پخش برنامههاي تلويزيوني سانسور شده و تحت فشار از پايتخت كشور دشمن مطرح است. پخش اينگونه برنامههاي تلويزيوني متولي تأثيرات تاكتيكي مثبت و منفي به همراه داشته است. مسئولان نيروهاي متحدين با مشاهده تصاويري از بغداد يا قطع پخش برنامههاي زنده از تلويزيون عراق ميتوانند به اين نتيجه برسند كه آيا به اهداف مورد نظر با كارآيي حمله شده است يا خير. افزون بر اين، نمايش خلبانهاي اسيرشده متحدين از تلويزيون در پيشبرد اهداف عراق نتيجه معكوس داشت؛ زيرا، اين عمليات رواني به جاي اينكه شركاي متحدين را به پذيرفتن شرايط صدام متقاعد كند، موجب شد مخاطبان جهاني اين برنامههاي نسبت به وضعيت فيزيكي اسرا نگران شوند و در نتيجه، حمايت بيشتري از متحدين ـ براي نجات جان اسرا ـ به عمل آيد. نگاهي دقيقتر به همين عمليات ناموفق عراق به مشخص شدن روندهاي تبليغاتي آن كشور كمك ميكند. هدف عراق از اين عمليات تبليغاتي، مخدوش كردن اتحاد ميان متحدين بود. رهبري عراق به اين نتيجه رسيد كه اگر ميتوانست افكار عمومي مردم امريكا را ـ همانند جنگ ويتنام ـ عليه اين جنگ همراه كند، امريكا قطعاً عقبنشيني ميكرد. بر اين اساس، متخصصان تبليغاتي عراق سعي ميكردند برخي تاكتيكهاي موفق ويتنام شمالي را به كار گيرند. يكي از اين تاكتيكهاي به كار رفته، پخش مصاحبههاي تلويزيوني خلبانهاي اسير متحدين بود. عراقيها به اين باور بودند كه پخش اين مصاحبهها مردم امريكا را تحريك ميكند تا خواستار عقبنشيني نيروهاي امريكايي شوند و در جستجوي صلح باشند، ولي درست بر خلاف اين تصور، تخطي آشكار عراق از كنوانسيون ژنو به عكسالعملهاي شديدتر عليه صدام منجر شد. افراد رده بالاي وزارت فرهنگ و اطلاعات و حزب بعث تصميم گرفتند تا از خلبانهاي اسير متحدين براي اهداف تبليغاتي استفاده كنند. آژانس خبري عراق ـ يكي از خروجيهاي اصلي رسانهاي به جهان غرب ـ كنترل كل عمليات را به عهده گرفت. نقشه استفاده از خلبانهاي متحدين براي تبليغات مبتني بر استراتژي زير بود: • اسير كردن چندين خلبان. • گرداندن آنها در خيابانها. • مصاحبه با آنها با سؤال و جوابهاي از قبل آماده شده روي صحنه تلويزيون. • مشاهده تأثير پخش برنامهها در رسانههاي غربي. • انتشار اين برنامهها از رسانهها و تعيين ميزان تأثير آنها. (4) مشكل اصلي عراق چگونگي پخش برنامههاي خود بود، متحدين در طول جنگ، قابليت پخش برنامه تلويزيوني عراق را از بين برده بودند و آنها به استفاده از فرستندههاي زنده تلويزيوني با قدرت پايين مجبور بودند. عراقيها، قبلاً براي پخش تصاوير خلبانها در خيابانهاي بغداد از اين فرستندهها استفاده كرده بودند. ايران شايد تنها كشوري بود كه توانست برنامههاي آنها را دريافت كند كه طبعاً اين برنامهها متناسب با اهداف عراق در اختيار جهانيان قرار نگرفت. عراقيها براي اجتناب از اين مشكل مصاحبههاي خلبانها را بر روي نوار ويدئو ضبط و به آژانسهاي مختلف خبري غرب ارائه كردند. مصاحبههاي خلبانها با سؤالها و جوابهاي خاصي تنظيم شده بود. مصاحبهكننده: نظر شما درباره تهاجم عليه عراق چيست؟ خلبان: به نظر من اين جنگ احمقانه است و هرگز نبايد اتفاق ميافتاد و تعرض عليه عراقي كه در صلح به سر ميبرد را محكوم ميكنم. مصاحبهكننده: درباره اين تعرض عليه عراق چه فكر ميكنيد؟ خلبان: فكر ميكنم رهبران و مردم ما به اشتباه به مردم عراق كه در صلح به سر ميبرند حمله كردهاند. (5) در اين مصاحبهها، خلبانها به خانوادههاي خود ميگفتند كه با آنها به خوبي رفتار ميشود. وزارت فرهنگ و اطلاعات و حزب بعث عراق مصاحبهها را قبل از پخش از رسانهها ميديدند و تأييد ميكردند. تمام دولتها، مردم و رسانههاي گروهي غرب نسبت به پخش اين برنامه و استفاده از خلبانهاي اسير به اين شكل بيدرنگ واكنش نشان دادند و آن را شديداً محكوم كردند. (6) محكوميت جهاني به قدري شديد و قوي بود كه برنامههايي كه پخش آنها از 20 ژانويه آغاز شده بود در 24 ژانويه به پايان رسيد. در 25 ژانويه وزارت فرهنگ و اطلاعات عراق اعلام كرد مصاحبههاي خلبانهاي اسير متوقف ميشود. از ديگر فعاليتهاي عمليات رواني صدام، پخش برنامه راديويي براي سربازان امريكايي در ميدان جنگ بود. اين برنامه را بتی بغدادي اجرا ميكرد كه يادآور راديو رز توكيو در جنگ جهاني دوم بود، با اين تفاوت كه پيامهاي بتي قصد تضعيف روحيه سربازان امريكايي را داشت و به صورت برنامهاي كمدي پخش ميشد كه به نظاميان امريكايي هشدار ميداد: همسران آنها در خانه با ستارههاي مشهور سينمايي مانند تام كروز ، آرنولد، شوارتزينگر و برت سيمپسون همبستر ميشوند. عمليات رواني، همان طور كه مورد استفاده عراق قرار گرفت، در صدد بود تا حداكثر فشار روحي منفي را در ميان نيروهاي متحدين، مردم اين كشورها و غيرنظاميان و رهبران سياسي كشورهاي مجاور عربي ايجاد كند. همانگونه كه قبلاً گفته شد، اين عمليات رواني اثر كمتري بر نيروهاي نظامي متحدين داشت، اما عمليات رواني كه عراق بر بخشهاي مشخصي از كشورهاي متحدين و كشورهاي عرب مجاور اجرا كرده بود، قابل توجه بود. به نظر ميرسيد تلاش تبليغاتي صدام به عنوان ابزار و محرك تنش رواني، در پايان جنگ تشديد شود، همان گونه كه ويتنام شمالي از اين ابزار ـ كه بعدها قسمتي از تاكتيك جنگ ويتناميها شد ـ استفاده كرد. تلاش عمليات رواني عراق در پي زير فشار قرار دادن كشورهاي حامي متحدين و قطعنامههاي سازمان ملل بود. فعاليت ديگر عراق، جلب حمايت در راستاي لغو تحريمهاي اقتصادي به عنوان راه چارهاي براي فعاليت نظامي بود. عراق، امريكا و به ويژه رئيس جمهور آن كشور (جرج بوش) را به عنوان دشمن اصلي صدام معرفي كرد. برخي از موضوعات مهمي كه در اين عملياتها مورد استفاده قرار گرفت، عبارت بودند از: • اين جنگ در واقع براي دستيابي به نفت است. • امريكا از اين جنگ به عنوان توجيهي براي توسعه امپرياليسم استفاده ميكند. • امريكا حكومت دستنشاندهاي در كويت خواهد داشت. ميزان موفقيت اين عملياتهاي رواني بر مردم انگلستان، آلمان، فرانسه، استراليا، كانادا، امريكا و كشورهاي عربي عضو ائتلاف متفاوت بود. جنگ عراق عليه امپرياليسم نسخهاي از موضوعات جنگي دوران ويتنام بود. صدام از بحران خليج فارس به عنوان ويتنام ديگري ياد ميكرد و اين تصوير را از امريكا و متحدين ترسيم كرد كه بار ديگر دست به اشتباه بزرگي ميزنند. در اين رابطه تلاش زيادي صرف موضوعات تبليغاتي زير شد: • امريكا اقدام به يك جنگ كثيف كرده است. • اين يك جنگ خونين خواهد بود و مدت زيادي طول خواهد كشيد. • بار ديگر در ميان مردم امريكا بر سر اين جنگ، اختلافنظر پيش خواهد آمد. • فقرا و اقليتها دوباره براي ثروتمندان و قدرتمندان ميجنگند. سخنان صدام حسين بر صحنههاي مرگبار به شيوه ويتنام و اين كه هزاران تابوت به كشور خود باز گردانده ميشوند تأكيد ميكرد. وي متذكر ميشد كه دشمني كه در بمباران هوايي شكست ميخورد مجبور است در جنگ زميني خونين و محيطي كه مانند جنگل است و به هيچ عنوان مكان امني براي دشمن محسوب نميشود، شركت كند. وي از شهروندان عادي غرب انتظار داشت تا از ترس چنين جنگي عقبنشيني كنند. او براي منصرف كردن رأيدهندگان حامي متحدين، تبليغات بيشتري به كار ميگرفت. به نظر صدام، ميان ملل غربي شكاف ايجاد خواهد شد. اين استراتژي در رسانههاي نوشتاري جهان منعكس شد: عراق پاناما نيست و صدام هم ژنرال نوريگا نيست ... امريكا همان طور كه در شاليزارهاي ويتنام گرفتار شد، در شنهاي بيابانها نيز زمينگير خواهد شد (New Straits، 13 آگوست، 1990) از ابتدا مشخص بود كه جنگ خليج فارس فقط در شنهاي داغ صحرا خاتمه نمييابد، بلكه در شنهاي روان افكار عمومي امريكاييان حل و فصل خواهد شد. ... چندين سال به طول انجاميد تا واكنش مردم دنيا عليه امريكا در جنگ ويتنام شكل گيرد، ولي در خاورميانه اين عكسالعمل بسيار سريع شكل گرفت و پيشرفت خوبي محسوب ميشد (La Jornado، 22 اكتبر، 1990) صدام در صدد بود تا ثبات غرب را متزلزل كند و بيش از همه دولت بوش را منزوي نمايد. زمان هماكنون به نفع عراق است؛ زيرا، افكار عمومي امريكا ابعاد روشنتري از هزينه سنگيني كه به دليل كشته شدن سربازانشان آن هم در سرزمينهاي دوردست ميپردازند، در خواهند يافت (La Nacion، 22 آگوست، 1990) تقويت نيروي نظامي عليه صدام حسين به گونهاي است كه در هر لحظه امكان آسيبپذيري آن وجود دارد. امريكا همان گونه كه يك بار در شاليزارهاي ويتنام گرفتار شد، در شنهاي بيابانها نيز زمينگير خواهد شد (La Suisse، 23 آگوست، 1990) اعتقاد محكم و پابرجايي وجود دارد كه تجربه ويتنام، امريكا را در جلب حمايت عمومي براي آغاز جنگي ديگر ناتوان ساخته است (Irish Independent، 20 سپتامبر، 1990). تلاش تبليغاتي عراق مطمئناً باعث سردرگمي و افزايش فشار روحي بر بخشهاي آسيبپذير مخاطبان خود شد، اين در حالي است كه هيچ يك از افكار عمومي و رسانههاي گروهي جهان آن گونه كه رئيس جمهور عراق انتظار داشت، اقدامي نكردند. مردم امريكا و ساير متحدين به حمايت از سربازان خودي مستقر در خليج فارس مصمم شدند. نه تظاهرات و نه هتك حرمت به نيروهاي نظامي طي جنگ هيچ يك اعتباري براي صدام به دنبال نداشت. شكست در اكثر فعاليتهاي تبليغاتي عراق به دليل بياعتباري آن بود. در حالي كه شخص صدام بيش از همه تبليغات خود را قبول داشت، به نظر ميرسد اكثر مردم جهان تبليغات او را قبول نداشتند. موفقيت تبليغات صدام حتي در كشورهاي عربي نيز چشمگير نبوده است. اين تبليغات به طور كلي بسيار پايينتر از سطح تجربه مخاطباني كه تحت تأثير آن قرار داشتند، بود. بخشهاي آگاه سياسي مردم عراق كه به طور كلي تمايلات ضد جنگ داشتند، اگر هم ميتوانستند كاري انجام دهند به دليل تلاشهاي خشن عراقيها جهت ايجاد اعتقادات جديد در آن، از فعاليت باز ماندند. بيان آشكار اهداف، حمايت بينالمللي از طريق متحدين و سازمان ملل و عمليات نظامي با كمترين تلفات، تبليغات عراقي را بياثر كرد.
ادامه مطلب
|