عملياتهاي رواني متحدين در مقايسه با تلاشهاي صدام، عمليات رواني متحدين سربازان عراقي را تحت تأثير قرار داد. فعاليتهاي عمليات رواني متحدين ماهيت تاكتيكي داشت (يعني در پي آن بود تا سربازان عراقي را به تسليم شدن متقاعد كند). همچنين، تركيب عمليات رواني با عملياتهاي زميني و هوايي به منظور تأثير بر سربازان و فرماندهان ارشد نظامي در نظر گرفته شده بود. كارايي و اثربخشي عمليات رواني تاكتيكي در خليج فارس طي چهار مرحله عمليات اصلي به اثبات رسيد (7): • پخش برنامههاي راديويي. • پخش برنامه از طريق بلندگو. • پخش اعلاميه. • فعاليتهاي تيمي بر روي اسراي جنگي دشمن. موفقيت عمليات رواني، از نوآوري مؤثر در ميدان رزم و طرحريزي مناسب به لحاظ زمان و اجراي دقيق ناشي شد. در درجه بعدي، عملياتهاي تاكتيكي بر اساس الگوي طرحريزي سنجيده صورت ميگرفت. عمليات رواني با استفاده از چهار مجموعه عمليات مشخص به دست عوامل و سازمانهاي مختلف از گروههاي در سطح صحنه گرفته تا گروههاي كوچك سه نفره كه واحدهاي رزمي خط مقدم را مستقيماً پشتيباني ميكردند، به مرحله اجرا درآمد. (8) اين چهار عمليات، سطوح مختلف اثربخشي را با توجه به ميزان تأثيرشان بر مخاطبان مورد نظر عراقيها نشان داد. در جدول شماره 1 تلاشها و اثرات نسبي ناشي از چهار مرحله عمليات فهرست شده است. فعاليت انجام شده براي عمليات رواني • پخش 1/29 ميليون اعلاميه در صحنه • پخش 17 ساعت برنامه راديويي روزانه • پخش 30/19 ساعت برنامه بر روي آنتن. اثرات نسبي عمليات رواني • اين عمليات¬رواني 73 هزار اسيرعراقي را تحت پوشش قرارداد. • 70% پيامهاي تسليم بر روي اسراي جنگي مؤثر واقع شد. جدول 1: بخش اول عمليات رواني و تأثير نسبي آن در جنگ خليج فارس منبع: فرماندهي عملياتهاي ويژه امريكا تحليل بعد از عمليات: عملیات¬های رواني عراق در عملياتهاي سپر صحرا و طوفان تحرا، 1992 اين چهار عمليات و عملياتهاي زميني و هوايي، مخاطبان عراقي را هدف قرار داده بود، اما چون عمليات رواني در طرح عملياتي چندان مورد اهميت قرار نگرفت، در ابتدا از اين تركيب (عمليات رواني و عملياتهاي هوايي و زميني) استفاده نشد. اسارت تعداد زيادي از عراقيها در واقع نتيجه تأثير دور از انتظار تركيب عمليات رواني و عمليات هوايي و زميني بود. چهار مرحله عمليات رواني ياد شده در ماههاي ژانويه و فوريه 1991 انجام شد. (9) متحدين پخش اعلاميه و فعاليتهاي راديويي را در ژانويه 1991 همزمان با شروع عمليات هوايي آغاز كردند و در ماههاي مارس و مه به اتمام رساندند. پخش برنامه از بلندگو و اقدام گروههاي ويژه در مورد اسراي دشمن در ماه فوريه همزمان با شروع عمليات زميني آغاز شد و در ماههاي مارس و آوريل به پايان رسيد. اعمالكنندگان عمليات رواني تاكتيكي به يگانهاي زميني عراقي اعلام ميكردند كه بمباران در مكان و زمان خاصي در شرف وقوع است. (10) روز بعد، (فقط اگر طبق طرح قبلي انجام شده بود) اعلام ميكردند همانگونه كه هشدار داده شد، بمباران انجام شد. تكرار اين چرخه اعلام و اجرا، در اين كه وسايل پرتاب اين اعلاميهها و پيامها مطمئن ميباشند و نيز اين كه تسليم گزينه و راه چاره بهتري نسبت به مرگ ميباشد در متقاعدسازي عراقيها نقش مهمي را ايفا ميكرد. (11)
پخش برنامههاي راديويي در صحنه عمليات خليج فارس از شش ايستگاه پخش برنامههاي راديويي استفاده شد. سه ايستگاه راديويي با استفاده از هواپيماي 130 ـ EC از هوا اقدام به پخش برنامه ميكردند و تكرار برنامهها با پرواز هواپيماي 130 ـ C انجام ميگرفت. اين هواپيماها براي پخش برنامههاي راديويي از طريق هوا تجهيز شده بودند. سه ايستگاه ديگر يعني ايستگاههاي زميني راديويي، "صداي خليج "، "صداي امريكا " (تجهيزات اين دو از سوي وزارت دفاع امريكا تأمين ميشد) و "خلق كويت آزاد " نام داشتند. طبق اسناد و مداركي كه اكنون از حالت محرمانه خارج شدهاند، ايستگاههاي راديويي را فرماندهي مركزي امريكا به عنوان بخشي از طرح عملياتي صحنه اداره ميكرد و پخش برنامهها را منحصراً در اختيار داشت. از اين رو، اين ايستگاهها قبلاً و از ابتدا با تلاش عمليات رواني ـ رزمي جامع به طور نسبي با يكديگر اقدام شده بودند. برنامهها از پخش پيامهاي از قبل ضبط شده كه هر روز به صورت مستمر 17 ساعت در روز پخش ميشد، تشكيل يافته بود و حاوي موضوعاتي نظير: حتمي بودن شكست، رهبري نادرست صدام و درخواست تسليم از نيروهاي عراقي بود. نمونه پيامي كه به صورت پخش مستقيم ارسال ميشد به شرح زير است: فردا لشكر شما بمباران ميشود. تجهيزات نظامي و موضع خود را ترك كنيد و جان خود را نجات دهيد. تأثير نسبي اين برنامههاي راديويي، در صورتي كه سمع شنوندگان برسد، 58% درصد است. همچنين، اگر هيچ برنامهاي پخش نشود، درصد تأثير صفر خواهد بود. ميزان ترغيب اين پيامها 44% درصد برآورد ميشود و تأثير برنامه براي تسليم به حدود 34% درصد ميرسد. (12) طبق برخي نظرها، چنين ميانگيني احتمالاً بيانگر فرهنگي است كه سيستمهاي اصلي تجسمي (با كانالهاي گفتاري) آن به نظر ميرسيد ديداري و احساسي باشد و نه شنيداري (همانند پخش اعلاميه و نيز اقدامات رودررو كه نسبت به اسراي جنگي توسط گروههاي بازجويي انجام ميگرفت). (13)
پخش برنامه از طريق بلندگو عمليات رواني در صحنه عمليات توسط گروههاي دو يا سه نفره با بلندگو و با پشتيباني مستقيم تيپهاي رزمي خط مقدم انجام ميشد. اين گروهها معمولاً از دو درجهدار و يك مترجم يا متخصص ارتباطات تشكيل شده بود. اين گروهها پيامهايي را پخش ميكردند كه قبلاً آماده و بر روي نوار ضبط شده بود. گروههاي ديگر با چهارمين گروه عمليات رواني از طريق گردان پخش برنامهها، پيامها را پخش ميكردند. گاهي اوقات و در صورت اقتضا، گروه اين اجازه را داشت كه از مهارت زباني و ابتكار عمل خود براي تغيير پيامهاي از پيش نوشته شده استفاده كند. به طور كلي، پخش برنامه از طريق بلندگو با توجه به ميزان دسترسي مخاطبان، تأثير ترغيبي آن را محدود ميكرد. موفقيتهاي نسبتاً ناهماهنگ عملياتهاي پخش از بلندگو، به فعاليتهاي پخش راديويي شباهت داشت. هر چند برخي از نتايج احتمالاً مثبت اين عملياتها از طريق درخواستهاي متقاعدكننده گروههاي پخش برنامه به دست آمده بود، حداقل يك گروه توانستند يك گروهبان اسير شده عراقي را متقاعد كنند تا با استفاده از همان بلندگويي كه باعث تسليم وي شده بود براي دوست خود در آن طرف جاده پيام بفرستد و او را به تسليم شدن متقاعد كند.(14) اظهار نظر برخي از اسراي جنگي دشمن نشان ميداد كه هرچند اعلاميهها و راديوها چگونگي تسليم شدن را تشريح ميكردند. اما گروههاي بلندگو به دست محل دقيق تسليم را نشان ميدادند.(15) گزارش زير از گروهبان دوم ادوارد فيول (از گردان نهم، گروه چهارم عمليات رواني) نشان ميدهد كه عمليات پخش با بلندگو اثرات عجيبي در پي داشته است: «ما ميبايست فرمانده گروهان يگان بالاتر خود را متقاعد ميكرديم تا به گروه عمليات رواني اجازه دهد براي بيرون آوردن سربازان عراقي از پناهگاههاي زيرزميني خود اقدام كند. ما به كرات به فرمانده متذكر ميشديم كه با انجام دادن اين عمليات چيزي را از دست نميدهيم، به خصوص كه حملات سنگين صبح توسط لشكر 101 هوابرد كاري از پيش نبرده بود. بنابراين، سه نفر از ما يك بار ديگر تلاش كرديم و با يك فروند بالگرد تهاجمي به محل پناهگاه عراقيها رفتيم و شروع به پخش اعلاميه كرديم، سپس به پايگاه بازگشتيم، ولي اتفاقي نيفتاد. نه كسي تسليم شد و نه حركتي ديده شد. اين بار، نوع عمليات خود را عوض كرديم، دوباره سوار بالگرد شديم و به محل مورد نظر برگشتيم، اين بار تصميم گرفتيم از سيستم بلندگو و يك پيام ضبط شده بر روي نوار كه قرارگاه فرماندهي به ما داده بود استفاده كنيم. محلي را روي زمين در فاصله حدود 800 متري پناهگاه عراقيها انتخاب و به پخش برنامه پيامها اقدام كرديم. اتفاق خاصي نيفتاد. فكر ميكنم به خاطر سر و صداي بالگرد قادر به شنيدن نبودند. از خلبان خواستيم كه ما را در فاصله نه چندان دور از پناهگاه پياده كند و او با ترديد اين كار را كرد. با سه بالگرد آپاچي و يك بالگرد تهاجمي عظيمالجثه كه بالاي سر و طرف راست ما قرار داشت، كمي احساس حمايت ميكرديم. خلبان سريع از زمين بلند شد و گفت كه از طريق راديو با ما در تماس خواهد بود. حالا يك گروه سه نفره روي زمين بوديم. به پناهگاه دشمن نزديك شديم و اين در حالي بود كه نيروهاي اطلاعاتي حضور بيست سرباز دشمن را در اين پناهگاه خبر داده بودند؛ سربازاني كه احتمالاً آماده خوشامدگويي به ما بودند. تجهيزات بلندگويي خود ـ فرستنده و بلندگو ـ را برداشتيم و حدود 200 متر به پناهگاه نزديك شديم. تجهيزات خود را روي زمين گذاشتيم و به پخش نوارهاي مخصوصي كه براي تسليم شدن آنها تهيه شده بود، اقدام كرديم. دوباره هيچ حركتي ديده نشد. فرمانده گروه ما تصميم گرفت بلندگو را در دست بگيرد و به پناهگاه نزديك شود. بلندگو را دقيقاً تا پنجاه متر جلو برد. فاصله را به خوبي ميدانستم، چون سيم بلندگو تا 50 متر طول داشت. فرمانده گروه، به دشمن خيلي نزديك شد. سپس سرپا ايستاد و بلندگو را بالاي سر خود قرار داد [مانند يك مجسمه كه از دور جام بزرگي را به جمعيتي نشان ميدهد]. من به نفر دوم گفتم كه با من برگردد و تمام اين واقع را تماشا كند و به افسر ارتباطاتي گفتم كه پخش پيام را قطع كند و به صورت زنده پيام ارسال كند و به اين كار ادامه دهد. او تازه از دانشكده زبان فارغالتحصيل شده بود، بنابراين، از عهده زبان عربي به خوبي برميآمد. طي چهار مرحله با بلندگو پيام ارسال كرد. اين عمليات مؤثر واقع شد. از راديوي خود صداي خشخش شنيديم. اين صدا از خلبان بالگرد بود كه هنوز همراه ما حركت ميكرد. خلبان، حركتي مشاهده كرده بود، سپس سربازان عراقي در مقابل فرمانده گروه ما بدون اسلحه و در حالي كه پرچم سفيدي را تكان ميدادند از پناهگاه خارج شدند. خلبان از راديو بالگرد اعلام كرد كه قصد دارد براي بردن ما فرود بيايد و در پايگاه 101 لشكر هوابرد مجدداً سوختگيري كند. سوخت بالگرد واقعاً كم بود. ما تعداد عراقيهايي را كه از پناهگاه خارج ميشدند نميديديم ولي قبل از آن كه مجدداً پرواز كنيم در حدود بيست نفر را شمارش كرديم. وقتي به پايگاه بازگشتيم، خلبان و ما سه نفر، پيامهاي تبريك عجيب و غريبي دريافت كرديم. علتش را نميدانستيم. به نظر ميرسيد كه در نهايت بالغ بر 400 نفر عراقي بدون درگيري از آن پناهگاه بيرون آمده بود.» «تا دو روز بعد، بالگردهاي موجود در لشكر 101 به سمت پناهگاه عراقي پرواز ميكردند و سربازان عراقي را از آن پناهگاه به اردوگاه اسراي جنگي دشمن در خط مقدم منتقل ميكردند. اردوگاه حتماً شلوغ شده بود. مسئلهاي كه بعداً متوجه شديم آن بود كه اين عملياتها فرصتي طلايي در جنگ زميني به وجود آورد و واحدهاي عراقي را در برابر ما زمينگير كرد كه اين امر به نوبه خود موجب شد كه نيروهاي جناحين ما در لشكر ديگر بتوانند نيروهاي اصلي عراق را دور زده و محاصره كنند.»
پخش اعلاميه اعلاميهها و ديگر روشهاي عمليات رواني نوشتاري مؤثر بودهاند، زيرا از مخاطبان مورد نظر اين اعلاميهها (300 هزار نفر به علاوه سربازان عراقي)، حدود 98% آنها اعلاميهها را خواندند يا در معرض 1/29 ميليون اعلاميهاي قرار گرفتند كه در صحنه پخش شد.(16) تعداد بسياري از اسراي جنگي دشمن يا با اعلاميههايي كه در دستشان محكم گرفته بودند، يا با اعلاميههايي كه جايي در لباس نظامي خود پنهان ميكردند، ديده ميشدند كه دستهاي خود را براي تسليم بالا آورده بودند.(17) همان طور كه از قبل پيشبيني شده بود، 88% نيروهاي عراقي تحت تأثير پخش اعلاميهها قرار گرفتند و 77% آنها با تركيب اقدامات رزمي و پخش اعلاميه و فعاليتها و تهديدات نظامي قابل قبول، به دست برداشتن از جنگ متقاعد شدند.(18) ظاهراً پخش اعلاميهها در بحران خليج فارس نتيجهبخش بود. زبان به كار گرفته شده در اين اعلاميهها ساده و واضح بود، براي تأثير بيشتر بر مخاطبان در درخواستها از تصاوير استفاده ميشد. زيرا مخاطبان از لحاظ رواني و احساسي نسبت به ابزارهاي بصري واكنش نشان ميدادند. اين مسئله كه علت تأثير اعلاميهها به دلايل رواني مربوط ميشود يا فقط به حجم اعلاميههايي كه هر روز پخش ميشد، هنوز جاي بحث دارد. شرايط جوي، ميزان ناچيز ضايعات اعلاميهها همراه با موضوعات كاملاً مؤثري مانند آسيبپذيريهاي مخاطبان و عمليات نظامي متحدين به موفقيتي بيسابقه و پذيرش تسليم از سوي نيروهاي دشمن انجاميد. اين اعلاميهها سربازان عراقي را كه از انگيزه بالايي در تصرف كويت برخوردار نبودند آگاه كرد تا بيدليل و يا به دلايل واهي جان خود را قرباني نكنند. با اين همه برخي تأثيرات شگفتانگيز به طرح اعلاميهها مربوط ميشود. اين تأثيرات آن¬چنان بود كه حتي متحدين عرب را كه از قرار معلوم منابع اين طرح را تهيه كرده بود شگفتزده كرد. (19) پرسنل عمليات رواني بعدها دريافتند در صورتي كه نشانههاي غيركلامي و فرهنگي مستقر در اين اعلاميهها كه از سوي عراقيها درج شده است به شكلي مطلوب مورد بررسي قرار گيرد، احتمالاً تأثير اين اعلاميههاي آشكارتر خواهد شد. (20) هر چند اين مفهوم [معناي دروني زبان] در ابتدا از سوي طراحان و ديگران به درستي درك نميشد و تا اندازهاي مبهم بود ولي كاربرد اين عمليات طي مصاحبههايي كه بعدها با اسراي جنگي دشمن در عمليات طوفان صحرا و موقعيتهاي مشابه آن صورت گرفت، كاملاً هويدا شد. (21) نيروهاي عمليات رواني به اين نتيجه رسيدند كه هنگام طراحي اعلاميهها بعضي جنبههاي مهم ارتباطات فرهنگي را فراموش كردهاند. در برخي موارد توانستند با تغييراتي آنها را تجديد چاپ كنند و در موارد ديگر بعد از آتشبس و درگيريها دروس فرهنگي را آموختند. اين نمونه مهم از اين مفهوم [معناي دروني زبان] پيام نهفتهاي است كه رنگ قرمز منتقل ميكرد. هنگامي كه جوهر قرمز كه احتمالاً براي جلب توجه و يا به عنوان يك رنگبندي در اعلاميهها به كار ميرفت، سربازان عراقي معمولاً از نزديك شدن به اعلاميهاي كه بر روي زمين افتاده بود امتناع ميكردند؛ زيرا از رنگ قرمز كه علامت خطر بود يا ميترسيدند يا خواندان آن را دون شأن خود ميدانستند. (22) هرگاه سربازان عراقي اعلاميهاي را ميخواندند كه تصوير سربازان متحدين را نشان ميداد كه بدون ريش با چهرهاي مهربان براي عراقيها دست تكان ميدادند، سربازان عراقي بدگمان ميشدند، چون براي عراقيها چهره با ريش نشانه تقوا و اعتماد است و چهره بدون ريش اين معنا را متبادر نميكند. (23) زماني كه عراقيها اعلاميه حاوي تصويري از اسراي جنگي عراق را ميديدند كه از خوردن ميوه لذت ميبردند، از اين كه در ظرف موزي وجود نداشت سرخورده ميشدند. موز در فرهنگ عراق ميوهاي لذيذ و مطلوب محسوب ميشود. هنگامي كه يك سرباز عراقي عباراتي را در حبابهاي كارتني (متني كه در بالاي يك نقاشي از زبان تصوير بيان ميشود) نوشتاري غربي ميبيند، كاملاً گيج ميشود. بر خلاف جهان غرب و انگليسيزبانان و بعضي فرهنگهاي ديگر، فرهنگ عراقي بين حبابها، عبارات و تصاوير ارتباطي برقرار نميكند.(24) طراحان اعلاميه در ابتدا اصلاً به اين موضوع توجهي نميكردند كه در فرهنگهاي مختلف براي نشان دادن كلام شخصيت كارتني از نشانههاي ديگري استفاده ميكنند. روي هم رفته، عمليات رواني در عمليات طوفان صحرا از موفقترين عملياتهاي رواني رسانهاي است كه تا به حال انجام گرفته. طرحريزان عمليات رواني را از ابتدا در متن عملياتهاي هوايي گنجاندند و به منظور افزايش فشار حملات بمباران بدون مقاومت، بر سياست پخش اعلاميهها تكيه كردند. عمليات رواني نيروهاي متحدين در عمليات توفان صحرا ارزش اين عمليات را در اغلب عمليات رزمي در سطح تاكتيكي به اثبات رساند و بار ديگر اهميت بسيار زياد باورپذيري را مورد تأكيد قرار داد. پايبندي عراقيها به صداقت و راستگويي با رفتار مؤدبانه و نحوه تهيه اعلاميهها به دست غربيها قابل مقايسه است. تصميم متحدين به انجام عمليات رواني مناسب با تكيه بر اجراي عمليات نظامي قابل قبول موجب پيشگيري از اشتباهات فرهنگي جزئي در تهيه پيامها شد و هزاران نفر با توجه به اين انگيزه تسليم شدند كه اين امر بسيار موفقيتآميزي بود. عامل اصلي در سياستگذاري متحدين، در امر عمليات رواني، كاهش ميزان تلفات هر دو طرف بود.
منابع 1. Newsweek, 25 February 1991. 2. فرماندهی عملیات ویژه امریکا " (USSOCOM) تحلیل بعد از عملیات: عملیات¬های روانی عراق در عملیات¬های سپرصحرا و توفان صحرا" (Desert Shield/Storm) 1992 ,9 SOJ 3. ایالات¬متحده، کنوانسیون دارایی فرهنگی ¬لاهه (Hague Cultural Property Convension) را در سال 1954 قبول نکرد، اما در سال 1995 ارتش عهدنامه ممنوعیت مالی این کنوانسیون را پذیرفت .W.Hags Parks صفحات 212 و 60. 4. فرماندهی عملیات ویژه امریکا. 5. همان. 6. بر اساس قوانین جنگ استفاده از اسرا به این شکل ممنوع است. شکست برنامه عملیات روانی عراق را تا اندازه¬ای خلبان باهوش امریکایی جفری زائون (Jeffrey Zaun) نشان داد. وی روش¬هایی را اتخاذ کرد که نیروهای دریایی و هوایی امریکا در جنگ ویتنام استفاده کرده بودند. زائون با عنوان رفتار خوب عراقی¬ها نسبت به وی و رفتار نامناسب ارتش امریکا نسبت به عراق، در واقع به جهان نشان داد که عراقی¬ها با وی بدرفتاری کرده¬اند. عجیب¬تر اینکه عراقی¬ها این نوارها را توزیع می¬کردند. فعالیت¬هایی که خلبان متحدین انجام داد، آنقدر مؤثر بود که نتیجه سوءاستفاده غیرقانونی از اسرار در جنگ¬های آینده آشکار خواهد شد. 7. فرماندهی عملیات ویژه امریکا. 8. همان. 9. همان. 10. همان. 11. همان. 12. همان. 13. همان. 14. همان. 15. همان. 16. فرمانده چهارمین گروه عملیات روانی، مصاحبه با نویسنده 1991. 17. همان. 18. همان. 19. فرماندهی عملیات ویژه امریکا. 20. همان. 21. همان. 22. همان. 23. همان. 24. همان. |