8ـ امام خميني و انديشه اتحاد اسلامي
حضرت امام بر اساس تحليل خود از منطقه ذرهاي اميد به هيچ يك از حكومتهاي اطراف نداشتند. نداي ايشان در عرصه بينالملل فرايد مظلوميت ملت انقلابي ايران بود، ايشان با دلي آكنده از درد ميفرمودند. ما در منطقهاي به زندگي مرگبار خود ادامه ميدهيم كه اكثر حكما آن چشم و گوش بسته تحت فرمان آمريكا به جنايات اسرائيل و حزب بعث عراق مشروعيت ميدهند و يا در جمع مهمانان خارجي دهه فجر فرموده ما كشورمان ، كشوري است كه جز خداوند تبارك و تعالي پناهي ندارد، اين فرياد مظلوميت خود عامل ديگري بر وحدت مردم بود زيرا بر خلاف قبل از انقلاب كه وسعت جنايات آمريكا بواسطه ، رژيم پهلوي نياز به روشنگري رهبران انقلابي داشت اين بار چنگال خونين قدرتهاي ستمگر جهانيرا همه مردم بالاي سر تك تك خودشان احساس ميكردند و هر روز بر حقانيت موضع خودشان كه خط امام بود بيشتر پي ميبردند كه نتيجهاش انسجام مضاعف بود. امام بارها سران عرب منطقه را نصيحت كرده بودند ولي آنها هر روز از مواضع اسلامي و ضد اسرائيلي خويش عقبنشيني ميكردند. كشورهاي عربي از آنجا كه قدرت خود را بسيار كمتر از آن ارزيابي ميكردند كه بتوانند در مقابل غرب قد علم كنند ـ شايد درسي بود كه از جنگ 6 روزه با اسرائيل گرفتند ـ خود را ناچار ميديدند در زير علم قدرتي بزرگتر باشد. امام در دفاعات متعدد آنها را به حمايت از ايران و وحدت با ديگر مسلمين دعوت كرده بودند ولي بيش از آنكه به اسلام ايمان داشته باشند از آمريكا ميترسيدند. حتي دولت خودگردان فلسطين كه همان حيات دوباره خود را مديون انقلاب اسلامي ايران بود. از ابتدا جنگ اعلام بيطرفي كرد دولتي كه نه بسط يدي داشت و نه قدرتي. شيوخ عرب آنقدر مرعوب قدرت آمريكا شده بودند كه هر روز طرحي را براي صلح با اسرائيل دست و پا ميكردند. يك روز معاهده كمپ ديويد در روز ديگر طرح 8 مادهاي فهد. امام خميني پس از فتح خرمشهر با ادبيات سياسي خاصي خطاب به اعراب كه ناشي از نااميدي نسبت به اصلاح آنان بود صريحا آنها را تهديد كردند تا اگر به دامن اسلام پناه نميآورند لااقل با خيال آسوده هم جذب آمريكا نشوند. ايشان در پيامي كه به مناسبت فتح خرمشهر صادر كردند در مورد همان طرحها فرمودند: «ما خطر بزرگ براي كشورهاي اسلامي خصوصا حرمين شريفين ميدانيم. اسلام به ما اجازه سكوت نميدهد. و يا در آستانه حج و زماني كه زمزمههاي ـ مبني بر محروم كردن ايران از آن بود فرمودند «من به حكومتهاي اطراف خليج و به حكومتهاي منطقه هشدار ميدهيم كه دست از مخالفت با ايران و مساعدت با صدام بردارند .... ننشينند در كاخهاي بزرگ خودشان و خيال كنند كه حالا كه در كاخ هستيم پس به ايران هم ميتوانيم چه بكنيم. خدا نكند كه امسال حجاج ايراني نروند به مكه و خدا نكند كه اين اسباب نشوند كه اسلام و مسلمين انفجار در آنها حاصل بشود و ديگر نه شيخي وجود پيدا بشود و نه از بستگان آمريكا» جهان غرب از اتحاد احتمالي دنياي اسلام هراس داشت امام اين را ميدانستند و مدام تذكر ميدادند. آمريكا ميترسد چنانچه صدام از بين برود .... ملت عراق يك حكومتي خودش تأسيس ميكند موافق ميل خودش اسلامي و اگر ايران و عراق به هم پيوند پيدا كنند و اتصال پيدا كنند ساير اين كشورهاي كوچولويي كه در منطقه هست آن هم به اينها ميپيوندند و آمريكا از اين منطقه ارزخيز كه براي او حاضر است هزاران لشكر خودش را از بين ببرد محروم خواهد شد» با اين تحليل بود كه خطاب به اعراب ميگفتند: «شماها چه ادعایي داريد كه دائما دم از اين ميزنيد كه ايران خطر است براي ما؟ ايران خطر است براي آمريكا ايران خطر است براي شوروي ، نه براي شما ، ايران رحمت است براي شما» 9ـ شرايط و وقايع سالهاي 1362 تا 1365
1ـ9) همانطور كه قبلا اشاره شد پيروزي هاي بعد از فتح خرمشهر و پيشروي هاي درون خاك عراق آنقدر چشمگير نبود. طبق اطلاعات و آمار سياه مثلا در يكي از موفقترين عملياتهاي بزرگ يعني خبر حدود 40% از اهداف مورد نظر تأمين شد. بعد از آن هم هر روز به علت تجهيز عراق مقابله دشوارتر ميشد با در نظر گرفتن اينكه ايران هم مجبور بود به جز جبهه غرب و جنوب بخشي از نيروي خود را صرف مقابله جنگ نفتكشها در خليج فارس كند.
2ـ9) آمريكا پس از فتح خرمشهر براي اينكه ايران را دچار تشتت نيرو كند و از قدرت پيشروي ايران در عراق بكاهد توسط اسرائيل حمله به جنوب لبنان را ترتيب داد. توقع هم اين بودكه ايران به خاطر حساسيت خاصي كه روي لبنان دارد بخشي از نيرو و تجهيزات خود را به آنجا منتقل كند. امام هر چند به زعم خودشان دير ولي واقعا خيلي زود اين مسأله را دريافته بودند. ايشان در يك سخنراني فرمودند: «آمريكا ـ يك توطئه ديگري عميقتر اجرا كرده است كه در اين توطئه ما هم يك قدري باز ميخورديم و او اين است كه يك نقطهاي كه پيش ما خيلي بزرگ است و ما نسبت به او حساسيت زياد داريم آن غائله را پيش آورد تا اينكه ملت ما را از آن مطلبي كه در كشور خودش ميگذرد و از آن جنگي كه در كشورخودش ميگذرد غافل كند، قضيه هجوم اسرائيل به لبنان» و بعد به عنوان اينكه تكليف دولت و ملت ايران را در اين زمينه مشخص كرده باشند فرمودند «بايد همه ملت ما و همه دولتمردان ما توجه به اين معنا داشته باشند كه در عين حال كه ما لبنان را با ايران از حيث مصالح و مفاسد جدا نميدانيم لكن نبايد كاري بكنيم كه نتوانيم هم لبنان را و هم ايران را نجات دهيم ... ما راهمان اين است كه بايد از راه شكست عراق دنبال لبنان برويم». البته از كمكهاي مخفي و موضعگيري صريح نسبت به اين موضوع هيچگاه حكومت ايران و خود حضرت امام غافل نشدند. مثلا در پاسخ به تبليغات حكومت عراق براي صلح ميگفتند: «صلحطلبي شما مثل صلحطلبي اسرائيل است ـ يعني واد شده است و شهرهاي لبنان را گرفته است و حالا ميگويد كه با ما بياييد ديگر آتش بس كنيم». و اين نشان ميداد كه هنوز لبنان براي ايران يك دغدغه است. »
3ـ9) در كنار تحريمهايي كه عليه ايران اجرا ميشد بلوك غرب ميكوشيد تا با در اختيار گذاشتن فنآوريهاي پيشرفته نظامي و سلاح هاي كشتار جمعي عراق را هر چه بيشتر تقويت كند كه در نتيجه بمباران تأسيسات اقتصادي ايران در همين ايام شكل گستردهتري به خود گرفت. به موازات اين حمايتها ابرقدرت شرق هم عملا و به شدت با ايران بر سر دشمني افتاد. شوروي در ابتداي جنگ هر چند حمايتي از ايران نميكرد ولي در فهرست پشتيبانان تمام عيار صدام هم قرار نداشت. چرا كه به عنوان قدتر مقابل آمريكا نميخواست در اين جنگ با او هم پيمان شود. شايد اين تصور را هم روسها داشتند كه در صورت پيروزي ايران از منفع منطقه بينصيب نمانند. اما پس از چندي آشكارا تغيير موضع داده و كمكهاي شاياني به حكومت عراق كردند. اين تغيير موضع چند علت داشت:
الف ـ ايران به خواسته روسها مبني بر حمايت نكردن مجاهدين افغاني تن نداد.
ب ـ شوروي از آمريكا بر سر موضوع افغانستان امتيازاتي گرفت تا يكه تاز آن منطقه باشد و در قبال آن عراق را ياري كند.
ج ـ انحلال حزب توده در سال 62 و دستگيري سران آن هم براي شوروي بسيار گران تمام شد.
زيرا اركان اصلي اين حزب همه جاسوس روسها در ايران بودند و اعترافات و محاكمه آنها نه تنها شوروي را آزاد ميداد بلكه آينده منافع آن دولت در ايران را در پردهاي از ابهام فرو ميبرد. در مجموع شوروي پس از اين چرخش ابتدا نيروي هوايي عراق را مجهز به ميگهاي 25 كرد كه با آن نيرو قدرت ميداد بالاتر از سقف برد پدافند هوايي ايران پرواز كنند و به سادگي در آسمان شهرهاي ايران خصوصا تهران ظاهر شد، و بمباران نمايند. و در حركت بعد هم ليبي را وادار كرد تا كارشناسان نظامي خود را پس از خرابكاري در سيستم هدايت موشك هاي زمين به زمين اسكاد و موشكهاي زمين به هوايسام از ايران خارج كند كه اولا قدرت مقابله موشكي ايران از بين ميرفت و ثانيا از كار افتادن موشكهاي زمين به هوا پدافند هوايي تهران را بسيار ضعيف كرده بود كه باعث قدرت ميگهاي عراقي ميشد. البته پس از چندي كارشناسان ايراني در ميان ناباوري همگان اين موشكها را راهاندازي كردند ولي خسارات و تلفات اين دوره بيش از اندازه بود. حكومت عراق هم چون به هيچ مرا ميپايند نبود با بيرحمي تمام اهداف غيرنظامي را تخريب ميكرد. توينبي ميگويد: جنگهاي مليگرايانه بي رحمانهتر از جنگ هاي مذهبي است زيرا موضع يا بهاه دشمنها كمتر معنوي و بيشتر مادي است». بگذريم از اينكه نه تها اهداف عراق مليگرايانه نبود بلكه حزبي و تابع منافع آمريكا بود و بالطبع با وحشيگري تمام به ايران هجوم ميآورد.
10ـ وضعيت داخلي ايران پس از فتح خرمشهر
بعد از حذف بنيصدر ديگر هيچ نظارتي بر عملكردها نبود كه اين دو علت داشت يكي اعتماد مسؤولان رده بالاي نظام به يكديگر و ديگري شرايط بحراني جنگ و لزوم يكدستي فضاي سياسي. امام با هدف تمركز دادن سياست داخلي بر جگ به عنوان پشتيباني قاطع از اركان نظام فرمودند، من اعلام ميكنم به همه ملت كه امورز مخالفت با دولت ، مخالفت با مجلس ، مخالفت با جمهوري اسلامي، مخالفت با ارگانهايي كه در جمهوري اسلامي است مخالفت با اسلام است و موجب تباهي در اين كشور و اين ملت است. در اثر اين حمايت بيچون و چرا كمكم تفكري بر كشور حاكم شد كه هرگونه انتقاد و تخرب را عين كفر تلقي ميكرد. بنابراين هيچ ارزيابي از عملكردها ارايه نميشد. از طرف ديگر هر روز مسؤولان و برنامهريزان نظامي عدم توفيقات را به عوامل خارجي نسبت ميدادند و مسؤولان اقتصادي مشكلات را به جنگ، در نتيجه فضايي بوجود آمده بود كه هيچ مسؤول ايراني خطا كار به حساب نميآمد. البته بسته بودن فضاي سياسي لازمه شرايط جنگ بود ولي تعطيلي باب انتقاد آفتي بود در جهت خودمحوري مسؤولان. همگان در طي سالهاي جنگ آنقدر به اين فضا عادت كرده بودند كه مثلا وقتي نخستوزير شنيد كه شايد چند وزيرش را مجلس سوم رأي نگيرند استعفا كرد. البته با تذكر امام كه نظارتهاي قانوني را حق همه و مثبت دانستند مهندس موسوي استسعفايش را پس گرفت ولي توجه به اين مثال به عنوان نمونه، گوشياي از فضاي آن روزها را ترسيم ميكند. بعد از فرسايشي شدن جنگ كم كم اختلافات بوجود آمد و تقريبا مرزها مشخص بود هر چند كه مرزبنديهاي فكري و اقدامات عملي به صورت زيرزميني شكل ميگرفت. امام كه از اين اختلافات كاملا مطلع بودند هر از گاهي به مسؤولان تذكر ميدادند كه بايد اين بار بزرگ را به منزل برسانيم و در اين راه متحد باشيم و گرايشي خاص به اين گروه و آن گروه نداشته باشيم». سست شدن آرمانهاي اوليه انقلاب و سوء استفاده برخي سودجويان كه در بحثهاي دولتي فعال بودند باعث شد كه فسادهايي از قبيل احتكار يا اختلاس كم كم نمايان شود. اضافه شدن اين مشكلات بر اقتصاد بيمار كشور باعث ميشد كه با تمام تلاشي كه دولت در جهت رفاه مردم اعمال ميكرد مشكلي به نام تورم گريبانگير كشور شود، يكي از نتايج طبيعي تورم آشكار شدن شكاف هاي اقتصادي و پيدايش اختلاف طبقاتي بود. امام هيچگاه در اين دوران منكر مشكلات نبودند يكي از خصوصيات مؤثري كه رهبر را به افراد تحت رهبري نزديك ميكند اين است كه او در مقام خود نشان دهد كه مشكلات مردم را درك ميكند و از آنها آگاه است. امام با بيان اينكه «از حيث گراني ما هم نگران هستيم، از اين گراني همه نگران هستند اما چاره چيست؟» خود و مردم را در يك جايگاه قرار ميدادند. به عبارت ديگر ضمن قبول مسأله لاينحل بودن آن را با توجه به شرايط صريحا ميگفتند و اميد بيهوده نميدادند. تأثير اين برخورد بر مردمي كه از عمق وجود به رهبر خود ايمان دارند باور مشكلات ، تحمل آنها و ياري رهبري ميباشد. و از طرفي ديگر امام هميشه مردم را به ياد آرمانهاي انقلاب ميانداختند. ميفرمودند:«ملتي كه براي شهادت ميرود ملتي كه زن و مردش عاشق شهادت هستند ديگر از اينكه فلان چيز كم است فلان چيز زياد است نمينالد ... نرخش كم باشد ، نرخش زياد باشد». كلام امام تسكيني بود بر دردهاي مردم و باعث ميشد كه تأثير اين شرايط بر مردم بريدن از امام و انقلاب نباشد بلكه نهايتا وقتي از زبان مسؤولان مشكلات را ناشي از جنگ ميشنوند كم كم از آن سرد شوند. ولي تأثير اين وضعيت بر مسؤولان مهمتر بود چرا كه در عين ناباوري طبقه جديدي در كشور بوجود آمد كه سابقه انقلابي داشتند. شعار انقلابي هم ميدادند ولي از امكانات رفاهي نسبتا بهتري برخوردار بودند. اثر منفي اين واقعيت انكار ناشدني بر مردم از تأثير فشار اقتصادي آنها بسيار بيشتر بود. امام خميني در اين زمينه هميشه تذكرات را به مسؤولان گوشزد ميكردند. ميفرمودند «بايد افراد متوجه اين معنا باشند كساني كه واقعا دلشان براي اسلام ميتپد و براي كشورشان متوجه اين معنا باشند كه پست ميزان نيست مقام ميزان نيست ....». ايشان بخصوص به روحانيت سفارش ميكردند كه «من از دو جهت نگران هستم يك جهتي كه زيطلبگي در بين ما ضعيف بشود يا از بين برود يك جهت ديگر هم اينكه مبادا خداي نخواسته اختلاف پيدا بشود كه هر دو اينها از باب اينكه شما در جايي واقع شدهايد كه مردم به شما توجه دارند و شما ارشاد ميخواهيد بكنيد مردم را مبادا يك وقتي به واسطه خارج شدن ماها از زيطلبگي مردم را از ما منصرف كنند كه انصراف از روحانيت منتهي ميشود به انصراف از اسلام».
11ـ امام با فرمايشي شدن جنگ مقابله ميكنند.
فرسايشي شدن جنگ و شرايطي كه ذكر آنها گذشت غير از اينكه در مردم احساس خستگي بوجود ميآورد 2 نتيجه ديگرهم داشت: اول اينكه همه مسؤولان كشور چون طي چند سال برنامه هاي خود را با جنگ هماهنگ كرده بودند كم كم به آن عادت كرده و ديگر در برنامهريزيها نگاهشان به جنگ مانند نگاه به يك عنصر هميشگي در حاشيه بقيه مسايل و مسؤوليت ها بود. و دوم اينكه رزمندگان و بخصوص داوطلبين بسيجي كه در جبهه ها در شرايط نه حمله و نه دفاع قرار گرفته بودند و تنها فعاليتشان به غير از مقاطع خاص و كوتاه عمليات ـ عموما شركت در درگيريهاي كوچك بود، آتش شور و اشتياقشان آرام آرام فروكش ميكرد و از شرايط حاكم بر جنگ خسته ميشدند. افت روحيه رزمندگان از اطمينان فرماندهان به نگه داشتن جنگ در توازن ميكاست. زيرا «روحيه بالا و خوب نبرد واحدهاي مختلف نظامي در شرايط جنگي به عنوان يك شكل ظاهري مضاعفي از انضباط تلقي ميشود». و از بين رفتن نظم يگانها ممكن بود ضايعات جبران ناپذيري به جبهه خودي بزند. مجموعه اين شرايط باعث ميشد كه به طور كلي جنگ در ايران كم كم عليرغم صلاح كشور و خواست امام در حاشيه قرار گيرد. از آنجا كه انسجام اجتماعي مردم حول مسأله جنگ بود با كم رنگ شدن نقش آن در حيات كشور وحدت مردم نيز دستخوش آسيب ميشد. امام در اين مقطع مدام تذكر ميدادند كه مسؤولين مراقب شرايط باشند. ايشان هميشه وحدت مسؤولين را گوشزد ميكردند كه نمونههايي از آن ذكر شد و بعد نيز خواهد آمد به ائمه جمعه نيز سفارش ميكردند « مردم را در صحنه حاضر نگه داريد» و آرزو ميكردند كه: «من اميدوارم كه اين مردم با بيشتر در صحنه باشند و از جنگ خسته نشوند. جنگ در اسلام يك امري بوده كه از آن وقتي كه اسلام حكومت پيدا كرده جنگ همراهش بود». خطاب به رزمندگان ميفرمودند:«همانطور كه اشخاص حول كعبه ميگردند و عبادت ميكنند شماهم در سنگرهايتان عبادت ميكنيد ... من هر شب به شما دعا ميكنم». يا ميگفتند «حكم اسلام اين است امروز». از جايگاه مرجع مذهبي نيز ضمن بيان اينكه «قضيه جنگ امروز براي همه ما اهميتش بيشتر از فروع دين است» در پاسخ به استفتائات ، جنگ را بر زيارت مكه، اذن پدر و مادر و ادامه درس طلاب مقدم دانستند. مجموعه اين مواضع حضرت امام مقاومتي بسيار مؤثر بود در برابر آن امواج فرمايشي كه مطمئنا بخشي از زمينه پيروزيهاي سال 65 را بايد در اينجا جستجو كرد.
12ـ اختلافات ارتش و سپاه
از عمليات فتحالمبين به بعد جنگ در شب انجام ميشد و بدون استفاده از قواي زرهي و با حضور گسترده نيروي انساني همراه با ايثارگري هاي سپاه و بسيج. با اينكه به قول كاستن به قول جامعهشناس برجسته جنگ. بيترديد جنگ براي داوطلب از جاذبه خاصي برخوردار است زيرا او با روي گشاده آن را ميپذيرد و براي دفاع از يك آرمان وارد جنگ ميشد» اما هيچ كدام از شرايطي كه ذكر شد با اصول منظم و كلاسيك جنگ همخواني ندارد. به تدريج نياز نيروهاي رزمي و عملا نياز جبهه به تخصص هاي نظامي كم كم از بين رفت. همين موضوع باعث شد به مرور زمان ابتكار عمل در خط مقدم بدست سپاه نيفتد و نيروي زميني ارتش كه در مدت طولاني پس از آزادسازي خرمشهر پتانسيل بالاي خود را در اولين عمليات هاي آزادسازي با موفقيت به اجرا گذاشته بود. در جبهههاي مياني محدود شده و عملا به نوعي سرگرم جنگ گردد. اگر به موضوع فوق نكات زير را هم بيفزائيم ـ كه براي كوتاهتر شدن كلام به طور خلاصه به آنها اشاره ميشود ـ نگاه ما دقيقتر خواهد بود.
ـ خط استراتژي دقيق و از پيش تعيين شده نظامي جز در چند عمليات بزرگ
ـ كوچك بودن صحنههاي عمليات در بسياري از موارد تا آن حد كه طراحي استراتژيك را غير ممكن ميكرد.
ـ صرفهجويي در استفاده از امكانات زرهي به علت تحريم تسليحاتي و فشار اقتصادي
ـ تشكيل شدن بدنه ارتش از سرباز بر خلاف داوطلب بودن نيروهاي تحت فرماندهي سپاه
ـ كسب مجوز توسط سپاه براي گرفتن سرباز و جذب سربازهاي انقلابيتر و محروم شدن ارتش از آنها كه بالطبع ايجاد دوگانگي بيشتر در روحيه ارتش و سپاه ميكرد.
ـ دستگيري فرمانده نيروي دريايي ارتش (ناخدا يكم افضلي) و فرمانده جبهه مياني نيروي زميني (سرهنگ عطاريان) به جرم عضويت در حزب توده و جاسوسي براي شوروي كه باعث متهمتر شدن ارتش به دور بودن از انقلاب و فاصله گرفتن از سپاه كاملا انقلابي شد.
ادامه دارد...........
تهیه و تنظیم کننده : فکه ، منتخب ستارگان آسمانی
|