دلائل پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران: مهمترین عوامل در پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد: 1 ـ تغییر استراتژی حمایت مستقیم از صدام، تحت پوشش حفظ صلح و امنیت بینالمللی در خلیجفارس: یعنی اگر صدام به هر کاری بر خلاف موازین بینالمللی دست بزند، چون در شرایط جنگی است مورد سؤال قرار نمیگیرد. از این رو بعد از قطعنامه 598 میبینیم وقتی کشتی استارک امریکایی به وسیله بمبافکن ارتش عراق صدمه میبیند، صدام از امریکا پاداش میگیرد و به جای واکنش منفی، میگویند چون منطقه خلیجفارس آرام نیست این پیشامدها طبیعی است و ضربهای را که صدام به آنها زده به خرج ما حل و فصل میکنند و راه حل آن را قبول قطعنامه میدانند. 2 ـ معرفی صدام به عنوان چهره صلحطلب در محافل بینالمللی با همه جنایتی که صدام در جنگ مرتکب شده اما چون همه قطعنامههای شورای امنیت را نپذیرفته است، چهرهای صلحطلب، و ایران چهرهای جنگافروز معرفی میشود. 3 ـ کاربرد وسیع سلاحهای شیمیایی و میکروبی توسط عراق: تبلیغات صلحطلبی رژیم عراق در محافل بینالمللی و رسانههای گروهی، پوششی شد تا به صدام به راحتی بتواند مخربترین سلاحهای میکروبی و شیمیایی را علیه رزمندگان ما در جبههها به کار گیرد، و از آن طرف واکنش ایران به دلیل عدم پذیرفتن قطعنامه، ضعیف جلوه میکرد. 4 ـ تهدیدات بینالمللی: تهدیدات بینالمللی بر بند 10 قسمت اجرایی قطعنامه 598 مبتنی بود. به عبارت دیگر قطعنامه 598 به دشمنان خطرناکی چون امریکا اجازه داد که حتی تهدیدات خود را با حمله به هواپیمای مسافربری عملی کنند. رونالد ریگان، رئیس جمهور وقت امریکا، در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل پس از نطق رئیس جمهور ایران در مجمع گفت: من از این فرصت استفاده میکنم و از ایشان میخواهم صریحاً و بدون ابهام اعلام کند که ایران قطعنامه مصوب شورای امنیت را که خواستار برقراری آتشبس در جنگ شده قبول دارد یا نه. اگر پاسخ مثبت باشد، این یک گام خوشایند و یک پیشرفت عمده محسوب میشود و در صورت منفی بودن پاسخ ایران، شورای امنیت راهی جز اعمال مجازات علیه ایران و وادار کردن این کشور به قبول آتشبس پیش رو ندارند. به دنبال این تهدیدات بود که حمله به هواپیمای مسافربری ایرباس صورت گرفت و 290 نفر از هموطنان ما جان خود را در آن حادثه از دست دادند. از این رو حضرت آیتالله خامنهای مدظله العالی، رئیس جمهور وقت ایران در اعلان رسمی پذیرفتن قطعنامه 598 حمله امریکا به هواپیمای مسافربری را آغاز جنگ علنی منطقهای و توسعه دامنه آن دانسته است: همانطور که به خوبی استحضار دارید، آتش جنگی که به وسیله رژیم عراق در 22 سپتامبر 1980، با تجاوز علیه تمامیت اراضی جمهوری اسلامی ایران آغاز شد. اینک ابعاد غیر قابل تصوری به خود گرفته است که کشورهای دیگر و حتی غیرنظامیان بیگناه را نیز در شعلههای خود گرفته است. قتل 290 نفر انسان بیگناه که با ساقط کردن هواپیمای ایرباس جمهوری اسلامی ایران به وسیله یکی از کشتیهای جنگی امریکایی در خلیجفارس به وقوع پیوست، نمونه بارزی در این خصوص است. در همین مورد جناب حجتالاسلام والمسلمین آقای هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی و جانشین فرماندهی کل قوا، اظهار داشتند: به هیچ وجه ادعای اشتباه در مورد حمله به هواپیمای مسافربری ایران و شهادت 290 نفر سرنشین بیگناه آن پذیرفته نیست، بلکه از نظر ما یک اخطار تلقی میشود. همچنین قساوت فوقالعاده صدام در داخل عراق که هزاران روستا و صدها هزار تن از مردم را با بمباران شیمیایی قتل عام میکند از دیگر دلائل آن است که نشان میدهد به او اجازه دادهاند هر جنایتی را مرتکب شود. مجموعه این شرایط و ادله دیگری که فعلاً ذکر نمیشود، ما را به این نتیجه میرساند که مصلحت انقلاب و ملتهای ایران و عراق و منطقه این است که قطعنامه مذکور پذیرفته شود. ایران تا به حال خواستار آن بود که ابتدا کمیته تعیین متجاوز تشکیل شود، ولی فعلاً با توجه به شرایط جدیدی که پیش آمده، از آن شرط خود صرف نظر میکند. متأسفانه تبلیغات جهانی، ما را جنگافروز و جنگطلب معرفی میکند و صدام و حزب بعث متجاوز که تمامی قوانین را نقض کرده، ولی چون یک شعار مشخص دارد یعنی قطعنامه را پذیرفته است و قضاوت بینالمللی را قبول دارد، به صورتی عوام فریبانه، صلح طلب معرفی میکند. با قبول قطعنامه 598 نشان دادیم که در این زمینه انعطافپذیر هستیم... ما هرگز قطعنامه را رد نکرده بودیم، بلکه شرطی روی آن گذاشتیم و این اواخر روشن شد که ممکن است حوادث تلخی در منطقه اتفاق افتد که نقطه عطف آن، سقوط هواپیمای مسافری ایران توسط امریکا بود. آنها که میخواستند ما را به دلیل نپذیرفتن قطعنامه، تحریم تسلیحاتی کنند، بطور منطقی از آن پس (در صورتی که عراق از قبول قطعنامه خودداری کند) باید عراق را تحریم کنند. بطوری که ملاحظه میشود تهدیدات بینالمللی به خوبی از سوی مسؤولان بلندپایه ایران احساس میشد و ترتیبات امنیتی در حوزه خلیجفارس پس از صدور قطعنامه و عدم پذیرفتن آن از سوی ایران با توسل به اصل 41 و 42 منشور، اقدامی بینالمللی بود. اگر چه تهدیدات در طول هشت سال دفاع مقدس وجود داشت لکن در این مرحله بند 10 قطعنامه، به آن وجهه قانونی بخشید. 5 ـ سلب دفاع مشروع از ایران: برابر ماده 51 منشور، کشوری که مورد تجاوز واقع شده است تا زمانی که شورای امنیت تدابیر اجرایی جهت دفع تجاوز اتخاذ نکند حق دارد از خود دفاع کند، امّا به محض اینکه شورای امنیت تدابیری اتخاذ کرد باید کشور مورد تجاوز، از ادامه حملات خودداری کند تا شورای امنیت بتواند، با طیب خاطر و اطمینان بیشتر، در زمینه شناسایی و تنبیه متجاوز به فعالیت خود ادامه دهد. از این رو برابر ماده یک قطعنامه تعریف تجاوز، جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 31 شهریور 1359 از زمین، هوا و دریا مورد تجاوز ارتش عراق قرار گرفت و تا زمان صدور قطعنامه قطعنامه 598 چون از سوی شورای امنیت برای رفع تجاوز تصمیم جدیدی اتخاذ نشد، حق داشت از خود دفاع کند و از نظر حقوقی، این دفاع حتی در داخل خاک کشور متجاوز میتواند مصداق داشته باشد. این واقعیتی است که همه محافل سیاسی و علمای حقوق، خصوصاً شورای امنیت به آن اذعان داشته است و پافشاری ایران را در ادامه دفاع و رد قطعنامههایی که در آن احراز تجاوز نمیشد منطقی و عادلانه میدانستند. امّا قید تعیین مسؤول مخاصمه در بند 6 قطعنامه 598 این حق مشروع را از ایران سلب کرد. و دقیقاً ملاحظه میکنیم که بعد از این، حجم تبلیغات دشمن و حامیان او حول این محور که ایران ناقض حقوق بینالمللی است متمرکز میشود. حتی سران رژیم عراق در تبلیغات خود علیه ایران آگاهانه اظهار میکردند که مسؤول ادامه جنگ و طولانی شدن آن، ایران است و همچنین در متن قطعنامه هم شروع و تداوم جنگ یکسان تلقی شده در حالی که دفاع مشروع هیچگاه «ادامه جنگ» نامیده نمیشود. در جنگ رژیم عراق علیه ایران سه نوع پایان قابل تصور بود. اول، ایران مغلوب و رژیم عراق غالب شود. دوم، عراق مغلوب شود و ایران غالب. سوم، تصمیم بینالمللی نقطه پایان را تعین کند. در مورد اوّل اگر قرار بود که ایران مغلوب شود در همان روزهای اوّل جنگ که غافلگیر شده بود و در اثر درگیری با مشکلات طبیعی بعد از انقلاب برای مقابله با تهجم گسترده رژیم عراق آمادگی نداشت میبایست از پا در میآمد، امّا دیدیم که چگونه توانست به طرز معجزهآسایی خود را تجهیز کند، و در فاصله کوتاهی نه تنها تمامی اراضی اشغالی را از دشمن پس بگیرد بلکه به تعقیب متجاوز در خاک او نیز بپردازد؛ و از طرفی امام راحل(ره) ملتی که با تکیه بر ایمان و اراده الهی میجنگند شکست در منطق او راه ندارد. بنابراین ایران خصوصاً بعد از فتح جزیره فاو که در اوج اقتدار نظامی بود و با تدبیر داهیانه امام راحل(ره) انگیزه دفاعی خود را بر ایمان و عنایت الهی از یک طرف، و موازین بینالمللی (حق دفاع مشروع) از طرف دیگر مبتنی ساخت، تصور شکست از نظر عقلی و تحلیل سیاسی تحقیقاً ناممکن بود. حال میماند شق دوم، یعنی شکست ارتش عراق و شق سوم، یعنی تصمیم بینالمللی، که تأخیر در رسیدن به نتیجه در هر کدام موجب ادامه جنگ شد. و شواهد نشان میدهد که اعضاء شورای امنیت تحت تأثیر عوامل استکبار، قلباً به شکست ارتش عراق در منطقه راضی نبودند. بیالتفاتی شورای امنیت به مسائل جنگ تا زمانی که رژیم عراق موفقیت برتر را در جبههها داشت، و شورا جدی شد به منظور نجات ارتش عراق از خطر سقوط، تحت پوشش صدور قطعنامههای پی در پی در شرایطی که ایران موقعیت برتر نظامی را به دست آورد، واقعیتی است که بر هیچ کس پوشیده نیست و میتوان نتیجه گرفت که مسؤول ادامه جنگ به تعبیری خود شورای امنیت است. 6 ـ تغییر روند تحولات در جبهههای نبرد: از جمله آثار محسوس قطعنامه 598 تأثیر مستقیم بر روند عملیات در جبهههای نبرد بوده است. بطوری که به عقبنشینی نیروهای رزمنده ایران از بسیاری از مناطق اشغالی در داخل خاک عراق منجر شده بود. این تغییر شرایط، دلائل متعددی دارد که مهمترین آن عبارتند از: الف) جنگ روانی و تبلیغات هدفدار محافل استکباری در کنار حضور بیسابقه ناوگانهای امریکایی و متحدانش در خلیجفارس، شرایط پیچیدهای را به وجود آورد که ایرانِ مظلوم و قربانی تجاوز، جنگطلب معرفی شود، به همین بهانه رژیم عراق بدون نگرانی از تهدید بینالمللی، حجم حملات شیمیایی و بمبهای میکروبی را چند برابر کرده بود. تعیین حجم انهدام بمبهای شیمیایی و میکروبی توسط کارشناسان سازمان ملل پس از تجاوز عراق به کویت، عمق فاجعه را به خوبی نشان میدهد. ب) فرماندهان نظامی با اطلاع کامل از اوضاع منطقه، راهکارهای نظامی را پس از صدور قطعنامه 598 بینتیجه دانستند و برای شکست محاصره سیاسی و تقلیل فشارهای تبلیغاتی، در کنار مسؤولین به مطالعه قطعنامه و کم و کیف آن به عنوان راه حل مسأله پرداختند. بنابراین تغییر منفی اوضاع جبههها، از ضعف و یا بیتوجهی مسؤولان جنگ ناشی نبوده است بلکه معلول قطعنامهای است که به لحاظ ماهوی فرصت برنامهریزی عملیات و یا کلاً راه حل نظامی منازعه را منتفی کرد. 7 ـ تحریم تسلیحاتی ایران: اگر چه ایران در طول جنگ برای تهیه اسلحه و ادوات جنگی با مشکل مواجه بوده است، امّا در این مرحله تحریم مفهوم دیگری داشت یعنی تحریم متوجه کشوری میشد که از پذیرفتن قطعنامه 598 امتناع میکرد. ضمناً تجهیز طرف مقابل به هر نوع سلاحی حتی سلاح ممنوعه جزء دیگر مفهوم تحریم بوده است، کما اینکه در فاصله کوتاه بعد از صدور قطعنامه مذکور مصداق خود را یافته است. و همچنین پیامد این تحریم، دلالان فروش اسلحه را با قیمت چندین برابر حاضر به معامله نمیکرد، و با توجه به اوضاع اقتصادی و وضعیت فروش نفت حتی تصور چنین خریدهایی برای ایران ممکن نبود. بنابراین با توجه به شرایط مذکور برای ایران راهی جز قبول قطعنامه باقی نمانده بود، و مسؤولین ما با توجه به این معنا توانستند با مانورهای ظریف و هنرمندانه و اتخاذ سیاست نه رد و نه قبول قطعنامه 598، خواست ملت ایران را تا حدودی در طرح اجرایی دبیر کل بگنجانند زیرا یکسان نگری به بندهای قطعنامه و ایجاد ارتباط بین بند یک و شش قطعنامه از خواستههای ایران بوده است، به همین دلیل طرحی اجرایی دبیر کل را با صراحت پذیرفت و بعد از آن با تقویت فعالیت دیپلماسی در صحنه سیاسی توانست حقانیت خود را به اثبات برساند و با معرفی رژیم عراق به عنوان آغازگر جنگ، مزد تلاشهای خود را از دبیر کل بگیرد. امام خمینی و تعیین استراتژی دفاع پذیرش قطعنامه 598 و تغییر استراتژی دفاع در داخل که اتخاذ آن حتی مینمود، مقولهای بود که اعلام آن برای افکار مردم خصوصاً احساسات پاک و پرشور رزمندگان ما نارس بود و به زمینهسازی در فاصله زمانی مناسب نیاز داشت، و از آن طرف به لحاظ شرایط منطقهای و بینالمللی ایجاد شده، تطویل زمان میتوانست هر روزش به ضرر ما باشد. در چنین اوضاع و احوالی امام راحل(ره) که تعیین کننده خط مشی دفاعی در طول هشت سال دفاع مقدس بوده است، تصمیم گرفت پس از اعلان پذیرش رسمی قطعنامه از سوی مسؤولین حرف آخر در جنگ را نیز خود بزند، و سرانجام با پیامی رسا و دلنشین که از عشق فروزان او به ملت شهید پرور ایران مایه میگرفت ضمن موافقت با پذیرش قطعنامه، در شیوه جدید دفاعی فرمودند: و امّا در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسأله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود، این است که من تا چند روز قبل به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ معقتد بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن میدیدم، ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری میکنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتشبس موافقت کردم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم و خدا میداند که اگر نبود انگیزهای که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز به این عمل راضی نمیبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود، اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم. دفاع از دیدگاه امام راحل(ره) را میتوان به دو نوع دائمی و غیردائمی تقسیم کرد: استراتژی «دائمی» یا «کلی»، که حفظ اسلام و مصالح مسلمین است، و استراتژی «غیر دائمی» یا «موسمی» که اتخاذ شیوه دفاع در جهت حفظ اسلام است، یعنی اگر دشمن با ابزار نظامی به جنگ ما میآید، لزوماً ما هم باید با ابزار و ادوات نظامی دفاع کنیم؛ یا اگر دشمن با ابزارهای فرهنگی و سیاسی به میدان میآید ما هم باید با ابزار فرهنگی و شیوههای سیاسی مناسب از خود دفاع کنیم و همه این شیوهها باید در راستای استراتژی کلی تعیین حفظ اسلام و مصلحت جامعه باشد. از این رو دشمن ما تا زمانی که در جبهههای نظامی به ما حمله کرد، وظیفه ما دفاع نظامی بود و هنگامی که پس از صدور قطعنامه 598 استراتژی ضربه را از جبهه نظامی به جبهه سیاسی کشاند ما هم لازم بود متناسب با این جبهه، شیوه دفاعی اتخاذ میکردیم، به همین دلیل امام راحل(ره) فرمود که من به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده تا چند روز قبل معتقد بودم و اکنون به دلیل حوادث پیش آمده و... با قبول قطعنامه موافقت میکنم. اگر چه امام راحل(ره) با قبول قطعنامه، موقعیت نظام جمهوری اسلامی را در شرایط ایجاد شده حفظ کرد و پس از هشت سال مبارزه، دشمن را از اشغال حتی یک وجب خاک ایران ناامید کرد که در تاریخ جنگها بیسابقه است، لکن این تصمیم به منزله پایان مبارزه نبوده است بلکه تغییر استراتژی و اتخاذ شیوه جدیدی از مبارزه در جبهه سیاسی بوده است. بطوری که در این زمینه فرمودند: «قبول قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی ایران به معنای حل مسأله جنگ نیست. با اعلام این تصمیم، حربههای تبلیغات جهانخواران علیه ما کُند شده است.» امّا از آن جهت قبول قطعنامه 598 برای امام راحل(ره) از زهر کشندهتر بود که پس از چند سال دفاع قهرمانانه و تقدیم صدها شهید و جانباز، ملت ایران مصّمم شد که متجاوز لجام گسیختهای را که به بدیهیترین اصول انسانی پایبند نبود سر جای خود بنشاند، لکن مشاهده میکند که ابرقدرتها بویژه امریکا با وجود شعار “دموکراسی و حقوق بشر“ با سوء استفاده از قوانین بینالمللی برای نجات متجاوزی، متفقاً و علناً به صحنه میآیند و با عوامفریبی و تبلیغات دروغین، شعار صلحطلبی را با حضور ناوگانهای جنگی در آبهای منطقه سر میدهند و با سلب دفاع مشروع از ملتی مظلوم، میروند که زمینه بینالمللی را برای مجازات او (ایران) به جای ظالم آماده کنند. فراتر از این، درد امام راحل(ره) ناشی است از سرنوشت جوامع بشری که به دست مشتی عوامفریب بیرحم و بیاعتنا به حقوق انسانی گرفتار آمدهاند، و ملت مظلوم ایران را که برای صلحی عادلانه مبارزه میکند، متجاوز میخوانند. بدین ترتیب امام راحل(ره) با تغییر شیوه دفاع، دشمنان را خلع سلاح، و تلاش چند ساله ملت شهید پرور را حفظ میکند و این با توجه به شرایط ایجاد شده برای ملت ما نتیجه مطلوبی بوده است، امّا از آن جهت زهر مینوشد که دنیای استکبار با همه اذنابش برای نجات متجاوز تحت لوای سازمانهای بینالمللی به صحنه میآید و از تفهیم پیام صلح و عدالت و خیرخواهی ایران به گوش مردم جهان ممانعت میکنند، زیرا امام راحل(ره) به عنوان مصلحی آگاه و روشن ضمیر، توسعه آتش تجاوز را در آینده میدید که چگونه کشوری مثل کویت را در خود میسوزاند، اگر چه بعد از اشغال کویت توسط رژیم عراق دنیا متوجه خیرخواهی امام راحل(ره) شده بود امّا دست پنهان امریکا و متحدانش در آستین این تجاوز، برخورد عمدی و مغرضانه آنها را با علم به خیرخواهی امام، و ترسیم خطمشی تنبیه متجاوز برای استقرار صلح واقعی در منطقه، به وضوح آشکار میکند، و نیز از راز زهرنوشی امام راحل(ره) برای افکار بیدار و دلهای دردمند پرده برمیدارد. عراق و قطعنامه 598 عراق در 22 ژوئیه 1987، پس از اجلاس مشترک شورای فرماندهی انقلاب و رهبری حزب بعث به ریاست صدام حسین، قطعنامه 598 را مورد پذیرش قرار داد. و از صدور این قطعنامه استقبال کرد و آمادگی کامل عراق را برای همکاری با دبیر کل و شورای امنیت در جهت اجرای مفاد قطعنامه، و نیل به حل جامع و عدلانه و پایدار و شرافتمندانه اختلاف با ایران، اعلام کرد و خواستار آن شد که ایران بدون قید و شرط و با حسن نیت قطعنامه را بپذیرد و این امر را شرط اساسی التزام عراق به قطعنامه بیان کرد. مجلس عراق قبلاً به اتفاقآرا این قطعنامه را تصویب کرده بود و پیشنهاد کرد که کاملاً آنرا از نظر شکل و محتوا میپذیرد. وزیر امور خارجه عراق این اعلام آمادگی را به دبیر کل و شورای امنیت اطلاع داد. سخنگوی عراق نیز ضمن آنکه تصویب قطعنامه 598 را یک پیروزی سیاسی و دیپلماتیک برای عراق خواند، افزود: «عراق آمادگی دارد قطعنامه را که در آن دستور آتشبس فوری داده شده بپذیرد، مشروط بر آنکه ایران نیز اقدام مشابهی انجام دهد» پاسخ رسمی عراق در قبال قطعنامه 598 در 14 اوت، اینچنین به دبیر کل اعلام شد: «... عراق از قطعنامه استقبال میکند و آماده است برای اجرای آن، با دبیر کل و شورای امنیت همکاری کند.» عراق در زمینه اجرای قطعنامه معتقد بود که باید به ترتیبی که در بندهای آن مقرر شده است اجرا شود. به موجب این نظر، نخست میبایست آتشبس برقرار شود و کلیه نیروها به مرزهای شناخته شده بینالمللی عقبنشینی کنند، گروه ناظران سازمان ملل برای نظارت بر آتشبس و عقبنشینی در منطقه مستقر شوند، اسیران جنگی مبادله شوند، مذاکره برای حل کلیه اختلافات آغاز گردد و آنگاه هیأتی بیطرف تحقیق درباره مسؤولیت درگیری را انجام دهد. عراق با اعلام این موضعگیری که از ضعف و موقعیت متزلزل نیروهای این کشور در میدان نبرد ناشی بود، در صحنه عمل بدان پایبند نبود بدین نحو که عراق در رسانههای جمعی و جهانی... اعلام میکرد که قطعنامه را قبول دارد، ولی عملاً اجرای طرح دبیر کل را به صراحت و آشکارا رد میکرد، طرحی که تا حدودی متضمن خواستهای مشروع ایران بود. با اینکه عراق یکسال قبل از ایران، پذیرش قطعنامه را اعلام کرده بود، دروغین و ظاهری بودن این پذیرش، با ادامه تجاوزات گسترده عراق حتی بعد از پذیرش قطعنامه از سوی ایران، برای مردم جهان هر چه بیشتر روشن شد. سازمانهای بینالمللی و قطعنامه 598 1 ـ جنبش عدم تعهد جنبش عدم تعهد در روز 18 آوریل 1955، در باندونگ اندونزی بر اثر کوششهای مستمر نهرو، سوکارنو، ناصر و تیتو، در عرصه سیاسی جهان سرد اعلام موجودیت کرده طی این اعلامیه اصول دهگانهای به تصویب رسید که بیانگر اهداف و مقاصد تشکیل این جنبش بود. اصولی که رهایی و عدم وابستگی در برابر بلوک شرق و بلوک غرب را تشویق و ترویج کرد. دولت ایران و عراق هر دو در این کنفرانس شرکت کرده و از آمال و مقاصد این جنبش حمایت کرده بودند. اما ایران به لحاظ پیوستن به پیمان نظامی بغداد، نتوانست در نخستین اجلاس سران کشورهای غیر متعهد حضور یابد و از آن به بعد نیز مسأله عضویت ایران در این جنبش مطرح نشد. در 1979، بعد از انقلاب اسلامی و از هم پاشیدن پیمان سنتو مسأله عضویت این کشور در جنبش بطور جدی مطرح شد و این عضویت، در کنفرانس ششم سران در هاوانا تحقق پذیرفت. اما عراق از همان اوان تشکیل جنبش عدم تعهد، به عضویت آن در آمده بود. در پی لغو عهدنامه مرزی 1975، از طرف عراق و حمله این کشور به خاک جمهوری اسلامی ایران، در میان دو کشور عضو جنبش عدم تعهد جنگی شعلهور شد. این سازمان برای خاتمه جنگ تلاشهایی انجام داد. خصوصاً در روزهای آغازین تجاوز، با تشکیل کمیته حسن نیت، به منظور ایجاد پل تفاهم بین ایران و عراق و انجام تحرکات دیپلماتیک وسیع از سوی وزرای خارجه کوبا، هند و یوگسلاوی در جهت اختتام جنگ، موضع فعالی را اتخاذ کرد که تمامی این تلاشها تا زمان صدور قطعنامه 598 شورای امنیت، با موفقیت همراه نبوده است. امّا قطعنامه 598 شورای امنیت زمانی صادر شد که مدت اندکی از اجلاس ششم سران کشورهای عضو جنبش در حراره گذشته بود. در این اجلاس بیانیههایی صادر شد که نشان میدهد سیاست جنبش، همگام با سیاست شورای امنیت شکل میگیرد و دنبال میشود. و این مطلب خصوصاً در قضیه ایران و عراق نمود بیشتری داشت. جنگ دو کشور بخشی از مطالب بیانیه سیاسی اجلاس سران را بخود اختصاص داده بود، و در این بیانیه ضمن اظهار نگرانی عمیق از آغاز و ادامه جنگ خواستار شد که در کشور فوراً به نبرد میان خود خاتمه دهند، و از دیگر کشورها و سازمانها نیز خواست برای پایان دادن به جنگ بیشتر تلاش کنند. این بیانیه برای اولینبار به مسأله آغاز جنگ پرداخت و بدون اینکه از متجاوز نامی ببرد آغاز جنگ را محکوم کرد، که این مطلب نیز در راستای سیاستهای اعضاء دایم شورای امنیت پس از رد قطعنامه 588 توسط ایران بود، که با دادن امتیازات ضعیف به ایران سعی در اختتام جنگ داشتند و این امر در قطعنامه 598 نمود بهتری یافت. پس از پایان این اجلاس بود که قطعنامه 598 به تصویب شورای امنیت رسید. جنبش بلافاصله از این قطعنامه حمایت کرد و خواستار اجرا و پیگیری مفاد آن شد. اعضاء جنبش نیز برای متقاعد کردن ایران به پذیرش قطعنامه تلاشهایی انجام دادند، خصوصاً در این زمینه فعالیتهای کشور هند قابل توجه بوده است. در حاشیه اجلاس چهل و دوم مجمع عمومی سازمان ملل، وزرای امور خارجه کشورهای جنبش غیرمتعهدها اجلاسی را در نیویورک تشکیل دادند. اجلاس در بیانیه نهایی خود، ضمن نگرانی عمیق از آغاز و ادامه خصومت بین ایران و عراق، مجدداً از دو کشور خواستند که به مناقشات خود خاتمه دهند و از کوششهای اخیر شورای امنیت در جهت ارائه یک راه حل جامع، عادلانه و آبرومندانه ـ قطعنامه 598 ـ قدردانی کردند و همچنین از شورا خواستند کوششهای خود را برای صلح دو چندان کند. این سیاست جنبش نسبت به مسأله جنگ ایران و عراق تا زمان پذیرش قطعنامه از سوی ایران، بلاتغییر ماند. سیاست و نگرشی که از آن میتوان تحت عنوان « در سایه شورا» نام ببریم، این است که جنبش عدم تعهد همواره منتظر اقدامات شورای امنیت بود و خود از هر گونه اظهار موضع خودداری کرده است، و پس از اعلام نظر شورای امنیت و قدرتهای بزرگ، به دنباله روی صرف از جو حاکم پرداخت. این سیاست، نفوذ قدرتهای بزرگ جهان را در تصمیمگیری اعضاء جنبش نشان میدهد، که با طرز تفکر اولیه و استقلال جنبش عدم تعهد مغایرت دارد. 2 ـ سازمان کنفرانس اسلامی: سازمان کنفرانس اسلامی پس از آنکه رژیم صهیونیستی قبله اول مسلمین را عمداً به آتش کشید، تشکیل شد. جمهوری اسلامی ایران و عراق هر دو از اعضاء مهم و مطرح این سازمان به شمار میرفتهاند و میروند. با شروع جنگ تحمیلی، سازمان کنفرانس اسلامی در صدد برآمد تا به جنگی که بین دو ملت مسلمان عضو این سازمان رخ داده هر چه سریعتر خاتمه دهد. این سازمان در 4 مهر 59، یعنی 5 روز پس از آغاز تجاوز عراق، در حاشیه اجلاس وزرای امور خارجه عضو سازمان ملل در نیویورک تشکیل جلسه داد و با تلاش کمیته حسن نیت سعی کرد درگیری را خاتمه دهد. این کمیته چندین سفر به تهران و بغداد انجام داد و خواستههای طرفین را به اطلاع یکدیگر رساند. پس از بینتیجه ماندن این مساعی جمیله، سازمان، کمیسیونی تحت عنوان کمیسیون صلح را ایجاد کرد. این کمیسیون نیز فعالیتهایی برای حل مناقشه بین ایران و عراق انجام داد که با موفقیت همراه نبوده است. جمهوری اسلامی ایران، در سومین اجلاس سران کشورهای در طائف عربستان به علت حضور صدام حسین شرکت نکرد و اجلاس را تحریم کرد. در اجلاس چهارم سران در کازابلانکای مراکش، ایران معتقد بود سازمان کنفرانس اسلامی در این جنگ جانب عراق را گرفته است، بنابراین اجلاس را تحریم کرد. در اجلاس بعدی سران نیز که در کویت تشکیل شده، از طرف جمهوری اسلامی ایران به دلیل موضع مغرضانه و جانبدارانه کویت نسبت به جنگ ایران و عراق، نمایندهای حضور پیدا نکرد. حال آنکه عراق از این عدم حضورها و تحریمها سوءاستفادههای فراوانی میکرد. اجلاس کویت در قطعنامه پایانی خود، آتشبس و عقبنشینی به مرزهای بینالمللی، و مبادله اسرا بین طرفین درگیر را خواستار شده بود. اجلاس در بخش دیگر بیانیه خود از قطعنامههای 582 و 588 شورای امنیت حمایت کرده بود. اجلاس کویت در حالی به کار خود پایان داد که ابراز خرسندی عراق از پذیرش قطعنامههای سازمان کنفرانس اسلامی و شورای امنیت، بخش مهمی از بیانیه پایانی آنرا تشکیل میداد. با صدور این بیانیه و درخواست از ایران برای پذیرش قطعنامههای شورای امنیت و راهحلهای پیشنهادی سازمان کنفرانس اسلامی، به 6 سال فعالیتهای کمیته صلح نیز بدون هیچ نتیجهای پایان داده شد و سازمان تا صدور قطعنامه 598 هیچگونه تحرک دیپلماتیک و سیاسی خاصی انجام نداد. چندی بعد از صدور قطعنامه 598 از سوی شورای امنیت، اجلاس هفدهم وزرای امور خارجه سازمان در امان، پایتخت اردن برگزار شد. در این اجلاس نیز جنگ ایران و عراق بخش مهمی از مذاکرات را در بر میگرفت. اجلاس با تأکید بر قطعنامههای شورای امنیت خصوصاً قطعنامه 598، از ایران خواست که قطعنامه را بپذیرد و اعلام کرد: 1 ـ سازمان کنفرانس اسلامی حمایتش را از قطعنامه 598 شورای امنیت اعلام میکند و نیاز بر اجرایش را به صورت یک کل واحد، و اجرای همه مقرراتش را همان طور که در قطعنامه معین شده، تأکید میکند. 2 ـ از شورای امنیت میخواهد که مطابق با منشور ملل متحد در رابطه با ایران، اقدامات مقتضی را برای اینکه از پذیرش قطعنامه 598 استنکاف کرده به مورد اجرا بگذارد. این بیانیه جو تبلیغاتی منفی علیه جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان به وجود آورد. فرایندی که ایران را به جنگطلبی متهم کرد و باعث تفوق حامیان عراق در کنفرانس شد و نتیجه آنکه سازمان کنفرانس اسلامی از شورای امنیت سازمان ملل میخواهد که یکی از اعضاء سازمان ایران را به خاطر عدم پذیرش قطعنامه 598 مورد بازخواست و مواخذه قرار دهد، و اشاره میکند که مطابق با منشور ملل متحد اقدامات مقتضی در مورد ایران را به خاطر عدم پذیرش قطعنامه 598 به اجرا بگذارد. اقداماتی که بر اساس منشور، از تحریمهای نظامی، سیاسی، اقتصادی و... شروع شده است و به اجبار نظامی و حتی شدیدتر منتهی میشود. این درخواست پنجاه و اندی کشور اسلامی از شورای امنیت است، آنهم در زمانی که در خود شوراهای امنیت بین اعضای دائم برای اعمال مجازات علیه ایران به دلیل استنکاف از پذیرش قطعنامه 598 اتفاق نظر وجود ندارد. و این مسائل همگی نشانگر این است که سازمان، سیاستی مستقل از قدرتهای بزرگ نداشته است و تابع اوامر آنها بوده، که این امر هم در جهان دو قطبی جنگ سرد و سیاستهای استکباری ابرقدرتها امر چندان بعیدی به نظر نمیرسد. شورای همکاری خلیج و قطعنامه 598 کشورهای عرب حوزه خلیجفارس از دهه 70 با وسوسه عربستان برای ایجاد اتحادیهای از خودشان و بدون حضور ایران و عراق مواجه بودند، ولی به دلیل حمایتهای بیدریغ آمریکا از رژیم شاه و سیات ژاندارمری ایران در منطقه، این طرح با مخالفت ایران به سرانجام نرسید. پس از انقلاب اسلامی سیاست آمریکا نیز در جهت تشکیل این اتحادیه تغییر کرد و با ایجاد آن موافقت نمود. ولی کشورهای حوزه خلیجفارس به خاطر ترس از سیادت سعودی هنوز با ایجاد این شورا موافق نبودند، جنگ ایران و عراق باعث شد که این زمزمههای مخالف نیز خاموش شود و به سردی بگراید، و 6 کشور عرب حوزه خلیجفارس به غرم داشتن اختلافهای فراوان، برای تأمین نیازهای امنیتی مشترک خود در یک پیمان منطقهای گرد هم آیند. این شورا 8 ماه پس از آغاز جنگ شروع به کار کرد. عربستان، کویت، بحرین، قطر، عمان و امارات از اعضاء مؤسس شورا به شمار میآیند، و هم اکنون نیز تنها همان اعضاء مؤسس، در شورا عضو هستند. شورا از ماههای آغازین شروع به کار خود، ادامه دهنده سیاستهای کشورهای عضو خود در قبال جنگ ایران و عراق بود. یعنی سیاست حمایت از عراق. شورا تا فتح خرمشهر، به پایان جنگ و عقبنشینی عراق علاقه چندانی نشان نداد، اما بعد از این حادثه و درک قدرت نظامی ایران، شورا از ترس شکست عراق تحرکاتی را در جهت نزدیکی به تهران و میانجیگری و خاتمه جنگ شروع کرد. سیاست شورا در طی جنگ دقیقاً همانند سیاست امریکا بود. بدین معنی که شورا نه پیروزی عراق را میخواست و نه پیروزی ایران را، زیرا پیروزی هر یک از این دو کشور خطرهای بسیار زیادی برای کشورهای عضو شورا به وجود میآورد. در این راستا شورا سعی میکرد جنگ در حالتی که نه برنده و نه بازنده قطعی وجود داشته باشد، ادامه پیدا کند تا هر دو کشور در جنگی فرسایشی درگیر شوند و با اجرای این سیاست، جنگ فوق برندهای ثالث پیدا میکرد که آنهم شورا بود. همکاری شورا و کشورهای عضو آن به حمایت از عراق، در شرایطی که در جنگ زمینی شکستهای عمدهای را متحمل میشد همچنان ادامه داشت؛ تا در نوامبر 1983 بنا به نظر حاکم بحرین، شورا 40 میلیارد دلار به عراق کمک کرده. این سیاست کمک به عراق باعث شد تهران به کشورهای عضو شورا با دید خصمانه بنگرد و آنها را شریک جنایات عراق بداند، خصوصاً در مورد کویت که با مساعدتهای لجستیکی و تدارکاتی و در اختیار قرار دادن فضا و خاک خود به عراق عملاً به قواعد و مقررات بیطرفی، پشت پا زد و طرف جنگ با ایران قلمداد میشد. این عقیده تهران، با حمله به کشتیها و نفتکشهای کویتی که حامل نفت کویت بودند ـ نفتی که پول فروش آن به عراق داده میشد ـ تجلی پیدا کرد. این سیاست باعث شد که کویت از آمریکا بخواهد کشتیهایش را تحت حمایت خود قرار دهد، و بدین وسیله پای نیروهای بیگانه به منطقه خلیج باز شد. در این برهه، خصومت اعضاء شورا بویژه کویت و عربستان صعودی با تهران، روز به روز روشنتر میشد: حمایت بیدریغ از عراق، قطع روابط با تهران، کشتار حجاج در خانه امن الهی، دعوت از امریکا و غرب برای حضور در خلیج تحت پوشش دفاع از آبراههای بینالمللی و آزادی کشتیرانی. درخواست از کشورهای عرب برای قطع رابطه با ایران. تشویق اعضاء دائم شورای امنیت برای اعمال تحریم نظامی علیه ایران به علت عدم پذیرش قطعنامهها، رایزنیهای وسیع سعودی و شوروی سابق در جهت برداشتن مسکو از مخالفت با تحریم ایران در شورای امنیت؛ و غیره گوشهای از عملکرد اعضاء شورای همکاری در جنگ عراق علیه ایران است. ادامه مطلب |