درباره ما | اطلاع رسانی دفاع مقدس | سخنرانی | صوت | گالری فکه | فیلم | مصاحبه | تحلیل نبرد | ارتباط با ما
    صفحه نخست / آشنایی با دفاع مقدس، دانشنامه جنگ ایران و عراق

فصل نهم: فرهنگ شهادت و ایثار (بخش سوم)

5. دعا و نیایش
یکی از اوصاف برجسته رزمندگان، روح عبودیّت و توجه قلبی و خالصانه به خدای متعال بود. نماز و دعا و توسل و تهجّد آنان برای بیدار دلان بسیار آموزنده و راه گشاست. چه نیکوست که به طور مجزّا، اجمالاً به هر یک از این موارد بپردازیم.
نماز
زیباترین نوع عبادت و پرستش خدای متعال است. نماز خالصانه و از روی نیاز، در تحوّل حالات انسان بسیار مؤثر است، و از طرفی عمود خیمه ایمان محسوب می‏شود؛ چنان که مولای متقیان علی‏علیه السلام فرمودند:
اللَّه اللَّه فی‏الصَّلاة فإنَّما عَمودُ دینکُم
خدا را خدا را درباره نماز، که نماز عمود خیمه ایمان شماست.
به همین دلیل، خدای متعال بندگانش را به اقامه و برپا داشتن نماز فرمان داده است. البته صرف خواندن و قرائت کردن، با برپایی و استواری حقیقت نماز در جامعه متفاوت است؛ چنان که در قرآن کریم می‏فرماید:
حافِظوُا عَلَی‏الصَّلَواتِ وَالصَّلوةِالوُسطی وَ قوُموُا لِلّهِ قانِتینَ
مراقبت کنید بر انجام نماز، به ویژه نماز وسطی (ظهر و عصر)، و از بر پادارندگان نماز باشید.
رزمندگان ما از مصادیق روشن برپا دارندگان فرهنگ نماز بودند و با اقامه نماز در سنگرها و یا بر روی خاک داغ جبهه‏ها، نه تنها نسیم عبودیت را بر کالبد کم رمق ما می‏دمیدند، بلکه بدین وسیله به خدا تقرّب می‏جستند، و بهترین وسیله برای تقرب به خدا را نماز با حضور قلب و عاشقانه می‏دانستند؛ چنان که مولای متقیان علی‏علیه السلام فرمودند:
الصّلوة قربان کُلّ تقّی
نماز عاقل، تقرّب تقوا پیشگان است.
ابوسعید ابی‏الخیر هم زیبا گفته است:
بر نخل وجود، برگ و بار است نماز
دیباچه خرّم بهار است نماز
راهی به حریم کردگار است نماز
فریاد بلند روزگار است نماز
رزمندگان عاشق و خداجوی ما با درک حقیقت نماز در گرماگرم نبرد و مبارزه، وقتی صدای اذان را می‏شنیدند، سراسیمه به سوی نماز می‏شتافتند، و حتی برای ساعات و اوقات نماز لحظه شماری می‏کردند و به یقین می‏توان گفت صدای اذان که دعوت معبود از عاشقان است، زیباترین ترانه و نغمه جان پرور به حساب می‏آمد.
اینک به نمونه‏هایی از اذان و نماز رزمندگان، چه در میادین نبرد و چه در سیاهچال‏های اسارت رژیم بعثی، توجه کنید:
در عملیات کربلای دو، محمود کاوه، فرمانده لشکر پنجاه و پنج ویژه شهدا، کار عجیبی کرد. نیروهای خطشکن را که جلو فرستاد، آمد و نمازی دو رکعتی را اقامه کرد. بعد از نماز گفت: «این نماز را فقط به دو دلیل خواندم، اول برای پیروزی بچه‏های خطشکن و بعد...»
یکی از بچه‏ها پرسید: «بعد چه؟»
«دلم می‏خواهد اگر خدا لایقم بداند، این نماز آخرین نمازم باشد.»
و خدا لایقش دانست.
شهید محمود کاوه در همان عملیات شهید شد.
توی فاو بودیم؛ در عملیات والفجر هشت شب سختی را گذراندیم. دشمن آتش بارانمان می‏کرد. من و دو نفر دیگر از بچه‏ها نماز نخوانده بودیم. دنبال جایی برای خواندن نماز می‏گشتیم. سنگری را گیر آوردیم پُر از نیرو. مجبور شدیم تک تک برویم آن‏جا، بایستیم به خواندن نماز. نمازمان را که خواندیم، از سنگر بیرون زدیم. در غرب رودخانه اروندرود به یک مجروح برخوردیم. خوابیده بود توی قایقی، می‏خواست برود آن طرف رود. توانایی‏اش را نداشت. نگاه به هم کردیم؛ تصمیم گرفتیم هر جا که می‏خواهد، ببریمش. سوار قایق شدیم؛ زدیم به آب. سکوت عجیبی بود.
میان رودخانه بودیم که گفت: «من هنوز نماز نخوانده‏ام.»
گفتیم: «با این زخم‏ها و تن و بدن چطور می‏خواهی نماز بخوانی؟» می‏خواستیم مانع خونریزی‏اش شویم.
گفت: «چیزیم نیست. چند تا زخم کوچولو است، زیاد عذابم نمی‏دهد.» و بلند شد ایستاد و نمازش را ایستاده در قایق خواند.
آفتاب کم‏کم اشعه طلایی خود را از افق بر می‏چید که ما به نقطه رهایی رسیدیم؛ جایی که پس از اعلام رمز عملیّات باید علی‏وار بر سپاه دشمن حمله می‏بردیم. با فرا رسیدن وقت نماز مغرب و عشاء، همه به نماز ایستادند. امّا این بار، برخلاف همیشه که نمازمان را به جماعت می‏خواندیم، همه برادران نماز را فرادا خواندند. بچه‏ها اشک می‏ریختند و خیلی‏ها حالتی داشتند که انگار آخرین نماز را می‏خوانند. گویا همه خود را مهیّای شهادت کرده بودند. بعد از نماز، همه در حال سجده شدیداً منقلب شده بودند و به شدّت گریه و زاری می‏کردند. آن چنان ضجّه می‏زدند که انسان را به یاد عاشورا می‏انداخت. سپس دریادلان عاشق، همدیگر را در آغوش گرفتند و این بار هم با بارانی از اشک، گونه‏ها را شستشو دادند.
شب عملیات بدر سوار قایق شدیم، زدیم به خط. وقت نماز شد. رزمنده پیری با ما بود، با محاسن سفید و بلند، با آب هور وضو گرفت. توی قایق ایستاد به نماز، وقت کم بود. وضو گرفتیم ایستادیم به نماز. هوا صاف بود و نسیمی دلمان را روشن می‏کرد. جهت قبله را از ستاره‏ها پرسیدیم. نماز آن شب بهترین نماز بود که تا حالا خوانده‏ام.
عراقی‏ها با خشونت تمام مرا با خود بردند. در راه مدام کتک می‏خوردم و تهدید می‏شدم. هنگام ظهر، تصمیم گرفتم نماز بخوانم؛ با این امید که خداوند، نماز همراه با ناله و درد را می‏پذیرد، اما وقتی سرباز عراقی متوجه حرکت لب‏هایم شد، مشت محکمی به پشت سرم کوبید. ناچار شدم بقیه نمازم را در دل بخوانم. پس از آن قضیه تا یک ماه با لباس خونی و آلوده نماز می‏خواندم؛ آن هم بدون قطره‏ای آب و تنها با تیمم.
قبل از عملیات کربلای سه، کنار خلیج‏فارس همه بچه‏های لشکر چهارده امام حسین‏علیه السلام به نماز ایستادند؛ شکوه عجیبی داشت این نماز و همین طور پایانش. هر کس خودش را در آغوش پُر مهر دیگری انداخته بود و می‏بوسیدش و می‏بوییدش و می‏گفت حلالم کن، شفاعتم کن، ببخش، اگر بد کردم. اگر خانواده‏ام را دیدی، سلامم را برسان و عقده دل می‏گشود، با بهای مروارید اشک. و با چه صفا و صمیمیتی! و چه بی‏ادعا! هیچ کس از گریه ابایی نداشت. یکی از روحانی‏ها با اشک به بچه‏ها می‏گفت: اگر توی آب با مشکلی روبرو شدید، فقط مولایتان را صدا بزنید، فقط حسین‏علیه السلام را داد بزنید در دل‏هایتان. بخواهیدش با تمام وجودتان. سه بار فریاد بزنید «السّلام‏علیک یا اباعبداللَّه» با همین فریادهای دل بود که بچّه‏ها توانستند اسکله الامیّه عراق را فتح کنند.
ما در اردوگاه رمادیه یک بودیم و همواره مراسم نماز جماعت را برگزار می‏کردیم. در مقابل، عراقی‏ها که از انسجام و وحدت بچه‏ها بیمناک بودند، سعی در بر هم زدن نماز جماعت و ایجاد تفرقه در میان ما داشتند.
یک روز که نماز را شروع کرده بودیم، عراقی‏ها کابل در دست به پشت پنجره آمدند و ما را زیر نظر گرفتند. پس از آن نماز، عراقی‏ها پیشنمازمان را که یک فرد بسیجی بود صدا زدند و با خود بردند. چند ساعت بعد وقتی او را برگرداندند، آنقدر به کف پایش کابل زده بودند که چشم‏هایش کم سو شده بود و به زحمت اطراف خود را می‏دید.
هر وقت برادرها احساس می‏کردند که روحیه‏شان ضعیف شده است و می‏دیدند آتش دشمن زیاد است، همه با هم به روی خاکریز می‏رفتند و اذان می‏گفتند. حسابش را بکنید اگر 300 نفر با هم اذان بگویند، چه می‏شود؟! چنان ضعفی در روحیه دشمن به وجود می‏آمد که در این گونه مواقع به سنگرهایشان پناه می‏بردند و دیگر خبری از آتش نبود.
تهجّد و شب زنده‏داری
یکی از سنت‏های نیکو و تحسین برانگیز رزمندگان و آزادگان سرافراز، تهجّد و شب‏زنده‏داری بود، که این میراث گرانبها را از ائمه معصومین‏علیهم السلام و اولیای الهی به ارث برده بودند. خدای متعال هم صفت نیکوی عاشقان را شب زنده‏داری و سحرخیزی می‏داند:
کانُوا قلیلاً مِنَ الَّیلِ یَهجَعُونَ وَ بِاْلاَسحارِهُم یَسْتَغْفِروُنَ
پاسی از شب را به بیداری می‏گذرانند و سحرگاهان به استغفار مشغولند.
اشک و آه سحری، کلید حوائج رزمندگان بوده است. آنان که به فیض شهادت نایل آمدند، از این مفتاح فرج، بهره جستند، و به مراد دل رسیدند و پیام آن‏ها هم به ما این غزل حافظ بود:
طفیل هستی عشقند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری
می‏صبوح و شکر خواب صبحدم تا کی
به قدر نیم شبی کوش و گریه سحری
مولای متقیان علی‏علیه السلام در مورد عاشقان شب می‏فرمایند:
الّذین کانت أعمالهم فی‏الدُّنیا زاکیه و اعینهُمُ باکیةً
مؤمنان کسانی هستند که اعمالشان در دنیا پاک و چشمانشان در شب‏ها گریان است.
البته اشک و آه شبانه علامت عشق و توجه خدا به عاشقان است؛ یعنی خدا هر بنده‏ای را که دوست دارد، میل آن‏ها را به نیایش و تضرع و زاری سوق می‏دهد تا در متن این گریه و زاری، صفای باطن و سرور و شادابی روانی را به آن‏ها ارزانی دارد؛ چنان که مولوی گفته است:
چون خدا خواهد که ما یاری کند
میل ما را جانب زاری کند
ای خُنک چشمی که او گریان اوست
ای همایون دل که او بریان اوست
از پی هر گریه آخر خنده‏ای است
مرد آخر بین مبارک بنده‏ای است
اینک به نمونه‏هایی از تهجّد رزمندگان و آزادگان عزیز توجه کنید تا ببینید که چگونه مصادیق روشن آیات و روایات شدند و در ضمن به این حدیث نورانی امام صادق‏علیه السلام دقت نمایید که فرمودند:
لَیس من شیعَتَنا مَن لَم یُصّل صَلاة اللَّیل.
کسی که نماز شب نمی‏خواند، از شیعیان واقعی ما نیست.
روزهای ما با آموزش و شب‏ها در رزم شب می‏گذشت. آن ماه، ماه رمضان بود و بوی عملیات در منطقه پیچیده بود. بچه‏ها شور و حال عجیبی داشتند؛ از سرشب تا اوایل صبح، دعای مخصوص ماه رمضان را می‏خواندند و ناله می‏کردند.
از نیمه شب به بعد، اگر به محل مراسم صبحگاهی پایگاه سرمی‏زدی، در نگاه اوّل تصور می‏کردی همه مشغول نماز جماعت هستند؛ به ساعت که نگاه می‏کردی، متوجه اشتباهت می‏شدی و می‏فهمیدی که آن‏ها نماز شب خوان‏های جبهه هستند. هر کس برای این که شناخته نشود، شگردی به کار می‏برد؛ یکی به سر و صورت خود چفیه می‏بست، دیگری بر روی شانه‏ها و سرش پتو آویزان می‏کرد و بعضی هم در گوشه‏های دنج و خلوت، به آرامی قامت رسایشان را در مقابل معبود می‏شکستند.
یک شب در اثر صدایی از خواب پریدم. فانوس روشن بود. دیدم شهید «معزّزی» مشغول خواندن نماز است و در سجده است؛ بلند نشدم تا او نفهمد من او را دیده‏ام و دوباره خوابیدم. حدوداً 2 ساعت بعد دوباره بلند شدم، دیدم هنوز نماز شب می‏خواند!!
یکی از اسرا که پایش قطع شده بود، نیمه‏های شب از خواب بیدار می‏شد و بالشی جلوی خود می‏گذاشت و بعد مهر خود را روی آن قرار می‏داد و به صورت نشسته، مشغول خواندن نماز شب می‏شد. او مدت‏ها ذکر می‏گفت و اشک، مثل مروارید از چشمانش فرو می‏غلتید. خدا گواه است که نوای دلنشین «الهی العفو» چنین عزیزانی در نیمه شب، قلب هر انسانی را تکان می‏داد و مانند صاعقه، شب تاریک و ظلمانی را می‏شکافت.
در اردوگاه موصل 4، یک شب به یکی از بچه‏ها که نگهبان شب بود، سفارش کردم که مرا برای نماز شب بیدار کند؛ وقتی سر موقع مرا بیدار کرد، متوجه شدم که بیش از نود درصد بچه‏ها مشغول خواندن نماز هستند. با دیدن این صحنه از خودم خجالت کشیدم.
مدتی بود که عراقی‏ها نسبت به زود بیدار شدن بچه‏ها برای نماز شب حساس شده و آن را ممنوع اعلام کرده بودند. در واقع بچه‏ها حق نداشتند قبل از اذان صبح بیدار شوند و از این جهت، برای اقامه نماز شب دچار مشکل می‏شدند.
در یکی از شب‏ها، حاج‏آقا ابوترابی که در اردوگاه به سر می‏برد، به دلیل کسالت مزاج و تب شدیدی که داشت، پیراهنش خیس عرق شده بود. آن شب، وقتی از خواب بیدار شدم، حاج‏آقا را دیدم که به حالت نشسته به دیوار تکیه داده بود و در حالی که از شدت تب می‏لرزید، مهر نماز را روی زانویش گذاشته بود و نماز شب می‏خواند.
انس با قرآن
انیس روز و شب رزمندگان در جبهه‏ها بعد از خدای متعال، قرآن کریم بوده است. رزمندگان با شوق تلاوت قرآن و تفکر در معانی آیات آن، حقیقت این آیه را عینیت بخشیدند که:
اِنَّ هذاالقرآن یَهدی لِلّتی هِی اَقوَم
به راستی که قرآن، دستورالعمل سیر و سلوک رزمندگان بوده است؛ به تعبیر زیبای استاد معظم حضرت علامه حسن‏زاده آملی (حفظه‏الله):
«ما در عرفان عملی، دستورالعملی جز قرآن نداریم و روایات و ادعیه که از اهل بیت عصمت: صادر شده، همه رشته‏هایی هستند که از دریای بیکران قرآن منشعب شده و همه مرتبه نازله قرآن‏اند».
رزمندگان ما با علم به این که قرآن کتاب انسان‏سازی است، با تعمّق در آیات قرآن، دردهای دل خود را درمان می‏کردند و نیرو و توان مقابله با دشمن را مرهون دلبستگی به قرآن می‏دانستند، و یک لحظه از قرآن جدا نبودند؛ مخصوصاً در زمان عملیات، آیات و سوره‏هایی را که حفظ بودند، در دل و زبان زمزمه می‏نمودند و یا قرآن را در جیب روی سینه نگهداری می‏کردند، و چه بسیار شهیدانی که خون پاکشان بر صفحات قرآن همراه آنان، نقش بست، و به راستی که مصداق این کلام نورانی مولای متقیان بودند که فرمود:
تالینَ لأجزاء القرُآن یرتلونها تَرتیلاً یحزنون به انفسَهُم و یستثیرون به دواء دائهم.
قرآن را بخش بخش، همراه با تأنّی و تفکر و با ترتیل قرائت می‏کنند و بر اثر تعمّق در آیات آن، دل‏هایشان محزون می‏شود و از این طریق، دردهای باطنی خویش را درمان می‏کنند.
از مصادیق بارز رابطه‏ای که مولای متقیان علی‏علیه السلام بین عاشقان بیدار دل و قرآن برقرار کرده است، رزمندگان ما بوده‏اند. مرحوم الهی قمشه‏ای‏قدس سره چه زیبا این حالات را به نظم درآورده است:
همه شب تا سحر، آن عشقبازان
ز شوق دوست، چون شمع گدازان
کنند اجزاء قرآن را تلاوت
به ترتیب و تفکر وز درایت
کنند از فکر در آیات قرآن
هزاران دردِ جان خویش درمان
کتاب عشق، قرآن است دریاب
صحیفه سدّ سجان است دریاب
می شیرین پاک آسمان است
ز قرآن جو که تاک آسمانی است
شهود غیبی و غیب شهودی است
صعود قوسی و قوس صعودی است
خوشا آنان که شب زین دفتر عشق
همی خوانند نام دلبر عشق
خوشا آنان که هر شب تا سحرگاه
بدین خوش نغمه از دل بر کنند آه
همچنین مایه آرامش دل آزادگان سرافراز ما در زندان‏های مخوف رژیم بعثی عراق، سه چیز بوده است: خدا، قرآن و اهل بیت‏علیهم السلام. مرحوم فیض کاشانی غزلی دارد که بیانگر حال عزیزان ما در گوشه ‏های اسارت است:
اگر اجل دهدم مهلت و خدا توفیق
من و خدا و کتابی و گوشه خلوت
مراد از کتاب، قرآن کریم است که انیس دل آرام عزیزان ما بوده است.
در این جا به ذکر خاطره‏ای از آزاده سرافراز مهندس یحیوی بسنده می‏کنیم:
فکر کردم که شاید روز برای خواندن قرآن بهتر باشد. صبح شد، اتاق کمی روشن‏تر بود، ولی باز هم نمی‏شد به راحتی قرآن خواند. تنها راه ورود نور به اتاق، پنجره‏ای بود به عرض نیم متر و طول دو متر که سر تا سر آن از پوشش کرکره مانندی از آلومینوم پوشیده شده بود. از این پنجره حدود ساعت دو صبح نور خیلی باریکی وارد اتاق می‏شد که از سوی دیوار غربی سلول شروع می‏شد. بعد حرکت می‏کرد و نصف سلول را طی می‏کرد و از روی دیوار شرقی قطع می‏شد. در اتاق به آن تاریکی برای خواندن قرآن این بهترین فرصت بود. قرآن را دست می‏گرفتم و با نور حرکت می‏کردم و قرآن می‏خواندم.

دعا و توسل
خودسازی و تحصیل معرفت و تزکیه نفس در پرتو دعا و توسل به اهل بیت ‏علیهم السلام نیاز دائمی رزمندگان ما در جبهه‏های نبرد بوده است. اگر امروز آن پاکبازان شمع محفل یاران و یاد و خاطره آنان زینت بخش دل و جان شده، ناشی از سوز و ساز عاشقانه آنان در میان سنگرها بوده است. به قول عطار نیشابوری:
تا نسوزی و نسازی همچو شمع
دم مزن از پاکبازی پیش شمع
خوشا به حال رزمندگان و آزادگان ما که دوران جهاد و مبارزه را به کلاس درس عرفان و عشق‏ورزی با معشوق مبدّل کردند و با دعای کمیل و دعای توسّل و زیارت عاشورا اُنسی جاودانه داشتند؛ گویی همه نیاز خود را در مضامین دعا جستجو می‏کردند و آن چنان در اشک دیده و خون جگر غوطه‏ور می‏شدند که زبان از وصف بیان آن عاجز است، ولی می‏توان گفت که رزمندگان عاشق ما، وضو با اشک دیده و طهارت با خون دیده می‏کردند. به قول حافظ:
خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد
به آب دیده و خون جگر طهارت کرد
رزمندگان ما ذکر و دعا و توسل به اهل بیت‏علیهم السلام را باب رحمت الهی می‏دانستند، و از این طریق نه تنها خدای متعال را از خود راضی می‏کردند، بلکه باب رحمت او را به روی خود می‏گشودند.
مولای متقیان علی‏علیه السلام در این باره می‏فرمایند:
فمتی شئت استطتحت بالدّعا أبواب نعمته
هر زمان که می‏خواهی ابواب رحمت خدا را به روی خود بگشایی، به دعا متوسل شو.
همچنین رزمندگان ما در دعا کردن همّتی بلند داشتند و از خدای متعال در اوج توسل و استغاثه، شهادت را طلب می‏کردند. شهادت‏طلبی غایت آمال رزمندگان عزیز بوده است؛ چرا که شهادت را حیات ابدی و پایدار می‏دانستند و به این سرّ کلام مولای متقیان‏علیه السلام واقف بودند که به فرزند خود فرمود:
فَلتَکُن مَسألتُک فیما یَبقی لک جهانُ و ینقی عنک وَبالُه
باید بهترین درخواست تو از خدا آن چیزی باشد که زیبایی آن برای تو ماندگار و سختی آن برای تو ناپایدار است.
بنابراین، چه چیزی بهتر و زیباتر از شهادت، که قهقهه مستانه را به تعبیر زیبای امام خمینی‏قدس سره بر لبان شهیدان می‏نشاند، و آنان را از رنج و محنت زندگی دنیوی به اوج اعلای کمال می‏رساند.
ادامه مطلب

 نسخه قابل چاپ    ارسال این صفحه به دوستان
تاریخ و زمان انتشار: یک شنبه 24 شهریور 1392
تهیه و تنظیم:
منبع :
ارسال نظر:
 
عنوان  
رایانامه  
متن نظر  
کد امنیتی = ۶ + ۱