مشتاقي و مهجوري

 

 تأملي نظري در ضرورت پژوهش و تحقيق درباره فرماندهان شهيد جنگ 

 

در حوزه مطالعات و پژوهش‌هاي «تحليلي» و «نظري» جنگ، به نظر مي‌رسد يكي از رويكردهاي ممكن ولي تا حدودي مغفول، تمركز بر بُعد هويتي جنگ ايران و عراق است. اين زاويه ديد، ضمن بازخواني تحليلي تاريخ جنگ ايران و عراق، نظري بر كاركرد روايت‌هاي جنگ براي جامعه امروز و نسل‌هاي حاضر و در افقي وسيع‌تر براي نسل‌هاي آينده ايران خواهد داشت.

 

نظريه «بازخواني هويتي دفاع مقدس»، به‌طور توأمان گذشته و امروز را مورد مداقه قرار مي‌دهد. با اين توضيح كه براي به كار گرفتن «گذشته» بايد روايتي عقلاني، صحيح و ملي از آن ارائه داد و «امروز» را در معنايي وسيع كه آينده نيز در آن مستتر است، فهم كنيم. نقش واسط و به تعبيري پل ارتباطي ميان گذشته (هشت سال دفاع مقدس) و امروز و آينده، آن چيزي است كه با عنوان «روايت جنگ ايران و عراق» از آن ياد مي‌كنيم.

 

روايت انديشه و عمل فرماندهان شهيد جنگ، بي‌شك در قالب گفتمان هويتي جنگ ايران و عراق جاي مي‌گيرد. درواقع اگر برآيند آنچه در دفاع مقدس رخ داد را تجربه‌اي افتخارآفرين، عميق و معنوي مي‌دانيم كه مي‌تواند زمينه هويت‌سازي و هويت‌يابي نسل‌هاي بعد را مهيا كند، بايد سراغ از پديدآورندگان و حماسه‌سازان آن گرفت. نقطه‌اي كه به نظر مي‌رسد ما در آن دچار نوعي فقر نظري و تئوريك هستيم. البته اين به معناي عدم توليد آثار پيرامون فرماندهان شهيد نيست، بلكه گم‌گشتهٔ اصلي در اين ميان، «كيفيت» متناسب با ارائه تصويري جامع از فرماندهان شهيد جنگ به جامعه امروز است. جامعه‌اي كه تا حد زيادي از اوضاع و احوالي كه منجر به شكل‌گيري فرماندهان شهيد شد، فاصله مي‌گيرد. اين فاصله، البته به معناي عبور كردن و يا رد كردن نيست، بلكه نوعي دورافتادگي و يا مهجوري است؛ به تعبير ديگر، اين جامعه نياز دارد تا درباره فرماندهان شهيد آثاري درخور توليد شود تا دوباره بتواند خود را بازسازي عقيدتي و ارزشي كند. نوعي عطش و احساس نياز براي مردماني كه همچنان، با هر باور، فكر و انديشه‌اي، خود را وامدار شهداي جنگ تحميلي مي‌دانند و آن‌ها را ملجائي براي هويت‌يابي و آرمان‌گرايي تلقي مي‌كنند. به‌بيان‌ديگر، زمينه پذيرش آثاري محتوايي و كيفي پيرامون فرماندهان شهيد جنگ، در جامعه وجود دارد و الباقي، به عهده محققين و پژوهشگران حوزه دفاع مقدس است تا براي اين نياز جامعه، پاسخي سزاوار تدارك ببينند.

 

فرماندهان شهيد جنگ ايران و عراق، قابليت اين را دارند كه تحليل و تأملات ما در باب دفاع مقدس مردم ايران را نمايندگي مفهومي و ارزشي كنند. به ‌بيان‌ ديگر، عظمت دفاع در فرماندهان شهيد جنگ تجلي پيدا مي‌كند. به‌طور مثال، شهيد مهدي باكري، فرمانده لشكر 31 عاشورا، بي‌اغراق از معدود افرادي است كه براي جامعه امروز و نسل پس از جنگ، مي‌تواند آيينه‌اي تمام‌ قد از استقامت، عقلانيت، شهامت و معنويتي باشد كه در دوران هشت‌ سالهٔ دفاع مقدس تجربه شد. همچنان كه حسن باقري، با كارنامه دوساله از عملكرد خود در جنگ، امنيت ايران را براي سال‌ها و دهه‌ها تضمين كرد. حسين خرازي، احمد متوسليان، عباس بابايي، علي‌اكبر شيرودي، ابراهيم همت و بسياري نام‌هاي بزرگ جنگ هركدام به‌نوعي اين قابليت را دارند.

 

 درواقع فضاي انسان‌ساز حاكم بر جبهه‌ها كه موجب رشد و تعالي فردي و معنوي جوانان با حضور در عرصه جهاد مي‌شد، خود تأثير پذيرفته از افرادي همچون مهدي باكري بود. به‌بيان‌ديگر، فرماندهان شهيد را مي‌توان كساني دانست كه فضاي جبهه و جنگ را پي‌ريزي كردند. فضايي كه برخلاف تصورات رايج بهره‌مند از دو پايه بود: معنويت و عقلانيت. بي‌شك هر پژوهش و مطالعه‌اي كه يكي از اين دو پايه را ناديده بگيرد، نمي‌تواند تصويري جامع و صحيح از جنگ تحميلي ارائه دهد.

 

 اينك با گذشت سه دهه از پايان جنگ و شهادت فرماندهان صحنه نبرد، به نظر مي‌رسد بايد دوره متفاوت و تأثيرگذارتري از حيات آن‌ها آغاز شود. در اين مسير، مأموريت اصلي اين است كه با تلاش براي شكل‌گيري روايتي پويا، مؤثر و محتوايي، به حيات فرماندهان شهيد در ذهن و ضمير جامعه ايران تداوم ببخشيم.

 

 

 


 

 

تهیه و تنظیم کننده :فکه ،منتخب ستارگان آسمانی

تاریخ و زمان انتشار: سه شنبه 30 شهریور 1395
تهیه و تنظیم:
منبع : مركز اسناد و تحقيقات دفاع مقدس