الف) حكومت توتاليتر و پيامدهاي آن نظام سياسي عراق از دو بخش جداگانه حزب بعث (حزب عربي ـ سوسياليستي بعث) و دولت (شوراي فرماندهي انقلاب) تشكيل شده بود. بر اساس قانون اساسي، برتري سياسي از لحاظ نظري و عملي با حزب بعث است. نظام سياسي عراق، پس از برچيده شدن حكومت سلطنتي در سال 1358 به صورت جمهوري اداره ميشد، اما عملاً رؤساي جمهور اين كشور از ابتداي تشكيل جمهوري، از ميان نظاميان انتخاب ميشدند. در دوره حكومت صدام حسين اقتدار نظامي ـ امنيتي حكومت تشديد شد و مجلس و نهادهاي مدني عملاً اختيار و قدرتي نداشتند.(14) مرجع عالي تصميمگيري شوراي فرماندهي انقلاب بود و دبير كل حزب بعث در رأس اين شورا و نيروهاي مسلح قرار داشت. به طور كامل نظام سياسي عراق در دوره مورد بحث يك نظام بسته و توتاليتر بود؛ مخالفان رسميت نداشتند و حق رقابت با حزب بعث بيمعني بود؛ نه از استقلال گروهها و نهادها مدني خبري بود و نه انتقاد از سياست و حاكمان قابل تحمل. گردش نخبگان به صورت دورهاي و رقابت پارلماني صرفاً در قالب حزب بعث مطرح بود. تمامي رسانههاي گروهي تحت كنترل دولت بودند و گردش اطلاعات و اخبار به شدت محدود بود و به همه امور از زاويه امنيتي نگاه ميشد. در چنين جامعهاي اطلاعات و پردازش آن بيش از آنچه بر اساس اصول علمي و از طريق كارشناسان تعليميافته با ذهني نقاد صورت بگيرد، با ملاحظات ردههاي بالاي حكومت و از سوي افراد تملقگو انجام ميشد.(15) بررسي اصولي و پردازش اطلاعات و چهارچوبهاي نظري مباحث اطلاعاتي در جامعه و فضايي ميتواند به درستي انجام شود كه در آن متخصصان بكوشند با نقد و ابطال نظريه، فرضيه و يا حدسهاي پيشنهادي ديگران فرضيهاي اصولي و عقلاني را تأييد و براي اجرا آماده كنند. اين روند، تنها در يك جامعه باز تحققپذير است؛ جامعهاي كه در آن اطلاعات مربوط به مسائل مختلف عموماً در دسترس قرار دارد و افراد ميتوانند آزادانه نظريات و فرضيههاي خويش را ابراز كنند و رأي و عمل هر كس را مورد ارزيابي نقادانه قرار دهند؛(16) تا از ميان آزمايش فرضيهها و حدسها نظريات ماندگارتر باقي بمانند و براي عمل در عرصههاي مختلف حكومتي و از جمله عمليات رواني راهنما باشند. رويكردها و اقدامات عراق در عمليات رواني در سالهاي اول دهه نود نماي قابل توجهي از يك حكومت بسته است. اين حكومت با در اختيار گرفتن كليه رسانههاي عمومي توانست اخبار، اطلاعات و تحليلها را آن گونه كه مدنظر است منعكس كند و به افكار عمومي عراق شكل بدهد. از اين جهت، رژيم عراق به راحتي پيام خود را بر پايههاي سياه و خاكستري بنا نهاد. پيامهاي منتشر شده در مواردي هيچگونه پايه و اساس واقعي نداشتند، اما به سادگي پخش ميشدند. سيستم عمليات رواني عراق در مورد پيامهاي داخلي، همسانسازي ابزارهاي قدرت و ارايه ديدگاههاي گوناگون موقعيتهايي را ايجاد ميكرد كه افكار عمومي را تحت تأثير قرار ميداد. رژيم عراق و شيوههاي تبليغاتي آن به ظاهر از توان بالايي برخوردار بودند اما دو آسيبپذيري اساسي در مورد آن با اجراي عمليات رواني هدفدار از سوي كشورهاي متخاصم، آشكار شد و در نتيجه، شكنندگي رژيم و سيستم عمليات رواني رژيم عراق را نيز به نمايش گذاشت. بسته بودن حكومت و سيستم عمليات رواني آنها، زمينه ارايه فرضيهها و حدسها را محدود كرده، عدم توانايي در نقد و ارزيابي طرح فرضيههاي خام را سبب شده و كار كارشناسي روي آنها انجام نگرفته بود و ناهماهنگي اجزا در اجرا به خوبي نمايان بود. فقدان كارشناسان و افسران اطلاعاتي خلاق و بيباك باعث شده بود تا سيستم عمليات رواني از درون نارسايي پيدا كند. در چنين محيطي روند طراحي عمليات رواني عراق به جاي اين كه بر اساس ويژگيهاي محيطي از پايين به بالا باشد، معمولاً به صورت دستوري از بالا به پايين صورت ميگرفت. ويژگيهاي حيطي و تواناييهاي كارشناسي ناديده گرفته شده و افسران پاييندست ناگزير به اطاعت بودند. آسيبپذيري دوم عراق و سيستمهاي عمليات رواني بسته، بياعتباري و شكنندگي پيامهاي ارسالي آنهاست كه در سال 1991 در مورد عراق خود را نشان داد. توليد پيامهاي بر پايه سياه و خاكستري به مرور آشكار شده و پخشكنندگان آن نزد افكار عمومي اعتبار خود را از دست داده بودند. طراحان عمليات رواني رژيم عراق به دليل نبود فضاي نقد بر افزايش اثرگذاري، پيامهاي غيرواقعيتري را ميساختند تا در سطح معمولي اثر داشته باشد. در وضعيتي كه براي پيامهاي عمليات رواني بسته رقيبي وجود نداشت بياعتباري آنها چندان معلوم نبود و آشكار نميشد، اما با شروع جنگ و آغاز عمليات رواني نيروهاي ائتلاف، شكنندگي عمليات رواني رژيم عراق آشكار شد. غيرواقعي بودن پيامها آشكار شد و تناقضهاي دروني و نبود پشتوانه عملي براي اجراي پيام، بر بياعتباري بيشتري عمليات رواني منجر شد. اين پيامها نه تنها توانايي لازم را براي متقاعد كردن مردم عراق در راستاي حمايت از سياستهاي دولت نداشتند و قادر به كاهش انگيزه نيروهاي دشمن نيز نبودند، بلكه در بعضي مواقع نتيجه عكس ميدادند. در اثر اين بياعتباريها، حكومت، پشتوانه مردمي و اراده جنگيدن را در نيروهاي خودي از دست داد و به دشمن براي جنگيدن اراده مضاعف بخشيد. فقدان مشروعيت مردمي رژيم صدام، با تشديد اين ضعفها، به بياعتباري بيشتر پيامها و كمتأثير شدن عمليات رواني كمك كرد.
ب) ناهماهنگي اجزاي سيستم، ابزار و اهداف عمليات رواني همانند سيستمي است كه هرگونه ناهماهنگي در ميان اجزاي تشكيلدهنده و هدف تعيين شده، سيستم را با ناكارآمدي و ضعف روبهرو ميكند. اين ناهماهنگي ميتواند بين اجزاي داخلي سيستم و يا كاركرد سيستم با هدفهاي تعيينشده صورت گيرد. به ظاهر نقطه قوت و قدرت رژيم عراق در همين موضوع نهفته است كه به دليل تصميمگيري متمركز و اطاعت بقيه اجزا از مقام بالاتر، سيستم از انسجام بالايي برخوردار است و اجزا به صورت هماهنگ عمل ميكنند. اما در عمل، رژيم عراق نشان داد كه بر خلاف برداشت اوليه چنين انسجامي را در عمليات رواني به ويژه در حوزه همسويي و هماهنگي ميان پيامهاي ارسالي و اقدامات انجام شده، ندارد. براي نمونه، واكنش تند كشورهاي جهان نسبت به اشغال كويت از سوي عراق و تلاش آنها براي استقرار نيروي نظامي در منطقه باعث شد عراق تعداد زيادي از اتباع كشورهاي مختلف را كه در عراق و كويت حضور داشتند به گروگان بگيرد. رژيم بغداد چندين ماه اين گروگانها را در اختيار داشت و اعلام ميكرد از آنها به منزله سپر انساني براي دفاع از مراكز مهم نظامي، اقتصادي و سياسي در برابر حملات كشورهاي غربي استفاده خواهد كرد.(17) هدف عراق در اين اقدام، جلوگيري از حمله كشورهاي غربي به مراكز مهم عراق بود؛ در حالي كه همين موضوع، تشديد جو منفي افكار عمومي جهاني عليه عراق را سبب شد. دولتهايي مثل فرانسه كه در ابتدا تمايل زيادي براي اقدام نظامي نداشتند، به گروه طرفدار حمله نظامي متمايل شدند. همچنين، اين پيام عراق با ظرفيتهاي نظامي و اقتصادي عراق براي تداوم اقدام سازگار نبود و قدرت نظامي و تبليغاتي و ديپلماتيك عراق نميتوانست با پيام عمليات رواني خود همسو شود. در نتيجه، عراق ناگزير گروگانها را آزاد كرد، بدون آن كه بتواند پيامدهاي منفي اين اقدام خود را در افكار عمومي كشورهاي غربي برطرف و كشورهاي عضو ائتلاف را به عدم توسل به زور متمايل كند. بدين ترتيب، ميتوان گفت عمليات رواني عراق در مورد گروگانها با نوعي ناهماهنگي ميان قدرت و اقدام ـ هدف و اقدام ـ روبهرو بود و همين موضوع، به ضرر عراق تمام شد. نمونه برجسته ديگر تلاش عراق براي پيوندزدن موضوع عقبنشيني كويت به حل مسئله فلسطين، عقبنشيني اسرائيل از سرزمينهاي اعراب سوريه و لبنان بود كه صدام آن را در 12 اوت طي يك سخنراني راديو تلويزيوني اعلام كرد.(18) هدف رژيم صدام از اين عمليات رواني اين بود كه خود را مدافع اعراب و آزادي سرزمينهاي آنها جلوه دهد؛ چيزي كه صدام در اوايل دهه هشتاد نيز آن را براي حمله به ايران تبليغ ميكرد. اما بسيار آشكار است كه اين هدف و يا سياست اعلامي رژيم بغداد با سياست اعمالي آن در كويت كاملاً تناقض داشت. عراق يك كشور كاملاً عرب را مورد حمله قرار داد كه يك دهه از نظر مالي و نظامي كمكهاي سخاوتمندانهاي به عراق كرده بود. ناهماهنگي ميان عمليات رواني و اقدامات ديگر رژيم، كاهش كارايي و بياعتباري عمليات رواني بغداد را موجب شد و به عنوان مانعي براي رسيدن به اهداف مورد نظر جلوه كرد. محور دوم عمليات رواني عراق كه بر اسلامخواهي متكي بود، با عملكرد گذشته اين رژيم در تناقض بود و نميتوانست اقدام يا استنكاف از عملي از سوي مخاطب مورد نظر را سبب شود.
ج) ضعف ابزارهاي عمليات رواني قدرت ـ جدا از ويژگيهاي ديگرش ـ يك مفهوم قياسي است. به ديگر سخن، قدرت را در قياس با قدرت ديگر ميتوان ارزيابي كرد. عمليات رواني عراق در قياس با عمليات رواني كشورهاي عضو ائتلاف، بسيار ضعيف و كمسو بود. قسمتي از ضعفها و محدوديتهاي آن به حوزه ابزارهاي عمليات رواني مربوط ميشود و ميتوان آن را در سه حوزه سيستم پرتاب هوايي، رسانهها و زبان و فرهنگ ارزيابي كرد. برتري هوايي نيروهاي ائتلاف اين امكان را براي آنها فراهم آورد تا بتوانند حجم بالايي از اعلاميههاي تبليغاتي عمليات رواني را كه نزديك به 1/29 ميليون اعلاميه بود، با استفاده از هواپيما در مناطق مختلف عراق پخش كنند، در حالي كه نيروي هوايي عراق از قدرت چنداني براي پخش اين حجم از اعلاميه برخوردار نبود، اين نيرو تنها براي يك روز فعال بود و با شروع جنگ، عملاً كارآيي خود را از دست داد يا امكان پرواز بر فراز كشورهاي متخاصم براي هواپيماهاي آنها وجود نداشت. دومين سيستم پرتاب مورد استفاده در عمليات رواني سيستم توپخانه است. هر چند آمار دقيقي از اعلاميههاي تبليغاتي عراق در جنگ 1991 در دست نيست، اما به طور مشخص ميتوان سه مرحله را از هم تفكيك كرد. مرحله اول قبل از شروع جنگ، مرحله دوم دوره جنگ هوايي است كه 38 روز طول كشيد و دوره سوم از آغاز حمله زميني تا پايان جنگ را در بر ميگيرد. در مرحله اول عراق از توپخانه به منزله وسيله پرتاب اعلاميههاي عمليات رواني در سطح محدودي بهره گرفت، اما با آغاز حملات هوايي، توپخانههاي عراق به شدت مورد حمله قرار گرفت و فاصله آنها از مواضع نيروهاي ائتلاف بيشتر و فعاليت آنها محدود شد. در مرحله سوم، با آغاز هجوم زميني و پس از مقاومتهاي اوليه، توپخانه عراق به شدت آسيب ديد و از مجموع 2474 قبضه توپ نزديك به 2200 قبضه آن منهدم شد. از 3475 دستگاه تانك نيز تنها 842 دستگاه تانك باقي ماند. به يگان ضد زره عراق نيز حدوداً به همان ميزان خسارت وارد آمد و عملاً عراق سيستمهاي پرتابگر خود را براي عمليات رواني از دست داد.(19) رسانههاي گروهي عراق ـ شامل راديو، تلويزيون و روزنامهها ـ به عنوان دومين ابزار ارسال پيام در عمليات رواني عراق محسوب ميشدند. عراق از اين وسيله بيشترين بهره را برد. در حالي كه اتباع و ديپلماتهاي كشورهاي ديگر در عراق عملاً گروگان گرفته شده بودند، خبرنگاران رسانههاي گروهي با آزادي عمل بيشتر در بغداد به ارسال گزارشهاي خود مشغول بودند و زمامداران عراق با برپايي كنفرانسهاي خبري و مطبوعاتي پيام خود را به گوش جهانيان رساندند. حتي آنها پس از اخراج ديپلماتهاي عراقي از اغلب پايتختهاي بزرگ غربي و قطع تماس سرويسهاي امنيتي عراق از خارج، در صدد برآمدند در ميان برنامههاي راديويي، پيامهاي رمزي را به گوش آنها برسانند. سرويسهاي استراق سمع بي.بي.سي پيامهاي رمزي زير را از راديوي عراق كه به كّرات پخش ميشد، ضبط كردهاند: از " حامد به كوتيبا: آنچه را كه روي ميز و در خارج قرار دارد، به اجرا درآوريد." يا " از قرارگاه كل به اوروا: برنامه آخرين جلسه را به اجرا درآوريد."(20) با آغاز حملات هوايي نيروهاي ائتلاف، به بيشتر مراكز راديو و تلويزيون عراق حمله شد و سيستم ارسال پيام آنها به محدوديتها و مشكلات بيشتري برخورد و برتري به ظاهر تاكتيكي عراق در ارسال پيامهاي عمليات رواني براي افكار عمومي جهان در عمل از بين رفت و ارسال آنها با مشكل مواجه شد. با انهدام ساختمان شبكه تلويزيوني عراق، اين كشور مجبور شد از فرستندههاي كمقدرت استفاده كند و آنها نيز مناطق محدودي را پوشش ميدادند و كيفيت آن نيز شديداً كاهش يافته بود.(21) سومين ضعف ابزاري عراق در عمليات رواني، ضعف زباني و فرهنگ عراق بود. البته اين ضعف، بيشتر در مورد گروه آماج امريكا و كشورهاي غربي ائتلاف مطرح است و عملاً در مورد كشورهاي منطقه، اين ضعف به نقطه قوت عراق تبديل ميشود. با توجه به اين كه مخاطب اصلي عمليات رواني نيروهاي رزمنده طرف مقابل است، پيامهاي عمليات رواني هر قدر به فرهنگ آنها نزديكتر باشد، برايشان ملموستر و اثرگذارتر خواهد بود. زبان، اصليترين ابزار ارتباط و گفتوگوست و به همين خاطر، اعلاميههاي تبليغاتي اساساً به زبان مخاطب نوشته ميشوند. عدم آشنايي طراحان عمليات رواني عراق به فرهنگ امريكا به صورت ضعف و زبوني عراقيها در مقابل مخاطبان جلوهگر شد و اثرگذاري عمليات رواني عراق را در جنگ كاهش داد كه با اضافه شدن ضعفهايي مثل طرحهاي گرافيكي خام، چاپهاي با كيفيت پايين و كارهاي رايانهاي غيرحرفهاي، ضعف عراق را در برقراري ارتباط مؤثرتر با نيروهاي مسلح ائتلاف آشكارتر كرد.
نتيجهگيري عمليات رواني را از دو ديدگاه ميتوان ارزيابي كرد. ديدگاه نخست، عمليات رواني را بدون توجه به پارامترهاي خارج از آن ارزيابي ميكند. ديدگاه دوم، آن را در يك مجموعه و محيط مورد بررسي قرار ميدهد. در ديدگاه نخست، حوزه بررسي به استراتژي، تاكتيك و ابزارهاي خود عمليات رواني محدود ميشود و در نتيجه، با نگاهي كارشناسانه ميتوان نقاط ضعف و قوت عمليات رواني را بدون توجه به عملكرد اجزاي ديگر نظام سياسي يا عملكرد قسمتهاي ديگر نيروهاي مسلح خودي و دشمن ارزيابي كرد. اما در روش دوم، عمليات رواني در محيط وسيعتر و در قياس با توان و عملكرد دشمن ارزيابي ميشود. اگر شيوه نخست براي آموزش نيروها مفيدتر باشد، شيوه دوم براي تصميمگيري و تعيين استراتژي مؤثرتر است. در يك بررسي جامع بايد از هر دو ديدگاه به موضوع نگاه كرد تا نتايج حاصل از آن واقعيتر شود. بنابراين، عمليات رواني بايد ضمن داشتن انسجام در درون و استفاده از ابزارهاي مناسب و پيامهاي حسابشده، با اجزاي ديگر سيستم و استراتژي نظامي و سياسي كشور همسويي و هماهنگي مناسب داشته باشد، محيط استراتژيك به خوبي در نظر گرفته و هماهنگي با اجزاي ديگر سيستم رعايت شود، در مواقع لزوم به كمك آنها بيايد و براي تأثيرگذاري و اعتباربخشيدن به پيامهاي خود از توان آنها بهره ببرد. بررسي عمليات رواني عراق در جنگ 1991 نشان ميدهد كه عراق، اساساً، با امريكا روبهرو بود اما مخاطبان خود را در ميان اعراب جستجو ميكرد؛ يعني بيش از آن كه به تأثيرگذاري مستقيم عمليات رواني بر اراده معطوف به جنگ در نيروهاي مسلح فكر كند به فكر تأثيرگذاري بر افكار عمومي به ويژه اعراب و فشار بر زمامداران بود تا ائتلاف را با مشكل مواجه كند. در مورد امريكا بيشتر رويكرد تحقيرآميز داشت. جملات به كار رفته در برنامههاي تبليغاتي و اعلاميههاي پخش شده عموماً در پي ايجاد شك و ترديد در ميان سربازان نسبت به فرماندهان خود بود، در حالي كه اين موضوع، نخستين گام در عمليات رواني است. گام دوم، ارايه راهكارهاي لازم براي خروج از عرصه نبرد است كه عملاً در عمليات رواني عراق وجود نداشت. عمليات رواني عراق به دليل تحقير فرهنگ امريكا و ضعفهاي ابزاري نتوانست بين پيام و مخاطب، نوعي همدلي ايجاد كند. موفقترين بخشهاي عمليات رواني عراق در مورد اعراب و شهروندان كشورهاي عرب منطقه به ويژه در مورد فلسطينيان مشاهده ميشود و آن هم بيش از آنچه متأثر از نقاط قوت عراق باشد، متأثر از وجود زمينههاي عميق فرهنگي و كينه مردم منطقه نسبت به رژيم اشغالگر قدس و حامي اصلي آن امريكا و همچنين دوري از كويت و عربستان است. وجود همين زمينههاي قبلي موفقيت عراق در جلب نظر فلسطينيان و فقدان آن در كشورهاي ديگر و تشديد بياعتباري پيامهاي ارسالي و فرستنده آن را موجب شد و به دليل ناتواني عراق در عملي كردن پيامهاي ارسالي عمليات رواني اين كشور از درون خالي شد و ديگر چندان مورد توجه قرار نگرفت.
منابع 1. محمد درودیان؛ پایان جنگ، تهران؛ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1378، فصل دوم و سوم. 2. Gulf Information Page. (www.fighter tactics academy. Com.) 3. U.S. Mission to ThUn. (www. un. Int/usa/astaIraq, htm.) 4. Frank L. Goldstein and Daniel W. Jacobowitz. "Psyop in Desert Shield/Desert Storm". in Frank L. Goldeston. Psychological Operations, Princibles and Case Studies. Alabama: Air University Press, 1996 P.342. 5. Richard A. Blair and Frank L. Goldestein. "The Iraq Propaganda". in Ibid. P.247 6. Ibid. P.243. 7. Goldstein… Op, Cit. P.241. 8. Blair …. Op. Cit. P. 245. 9. Iraq,s Psychological Warfare Campaign. (www.Psycho Societywar.com.) 10. رک به: محمود یزدان فام؛ فرآیند اثرگذاری عملیات روانی. فصل¬نامه عملیات روانی. شماره 1 بهار 1382، ص 21-34. 11. سگی که پارس نمی¬کند لقبی بود که روزنامه¬نگاران به سلاح¬های شیمیایی عراق دادند. عراق در طول جنگ، تهدیدات و تبلیغات گسترده¬ای را برای استفاده از سلاح¬های شیمیایی انجام-داد اما عملاً از آنها استفاده¬ نکرد. 12. Iraq,s Psychological… Op.Cit. 13. Amazia Baram. "Between Imediment and Advantage: Saddams Iraq United States Institute of Peace Special Report. (www. usip.org) and "Saddam Husein between His Power Base and the International Community". MERIA Journal, Vol. 4, No 4 (December 2000), (www, meria. idc. ac Il /journal/2000). 14. See Ibrahim al - Marashi. "Iraq, Security and Intelligence Network: A Guide and Analysis" MERIA Journal, Vol.6, No.3 (September 2002) (www. Meria - idc ac it/journal, 2002). 15. رک به: محمود یزدان فام؛ نظام سیاسی عراق و تصمیم-گیری¬های امنیتی در جنگ ایران و عراق به اهتمام مجید مختاری، چند مسئله راهبردی (مجموعه مقالات). تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1380، ص 34؛ رولان ژاکار، اسرار جنگ خلیج¬فارس، ترجمه عباس آگاهی، تهران؛ دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1370، ص 315 - 332. 16. اسحق بن¬اسرائیل، فلسفه و متدولوژی فعالیت¬های اطلاعاتی: منطق فراگرد تخمینً به اهتمام مهدی سلطانی. فراگرد تخمین در سیاست و اطلاعات. تهران: مرکز بررسی¬های استراتژیک ریاست جمهوری 1381، ص 46. 17. پیر سالینجر، اریک لوران، جنگ خلیج¬فارس در اسناد محرمانه، ترجمه هوشنگ لاهوتی. تهران: پاژنگ، 1370، ص 165. 18. همان. ص 185، 19. Anthony Cordesman. "The Military Balance in the Gulf and the Threat From Iraq" CSTS. (May, 2000). P.u 2. (www.CSTS. com) 20. ژاکار، پیشین. ص 126. 21. Jacobowitz ….. Op. Cit. P.341. |