پس از پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران، تلاشهای گستردهای از سوی وزارت امور خارجه ایران برای انجام آتش بس و اجرای مفاد قطعنامه آغاز شد. با پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، رژیم عراق با طرح پیششرطهایی درصدد کارشکنی در برقراری آتشبس و اجرای قطعنامه 598 برآمد، امّا ایران با تصمیم قاطعی به میدان تلاشهای دیپلماتیک پا نهاد، تا در این عرصه هم از حقوق ملت خود بخوبی دفاع کند. اولین اقدام در این راه مهم تعیین مقام مذاکره کننده از سوی ایران بود. 1 ـ مقام مذاکره کننده: در مورد مقام مذاکره کننده از جانب جمهوری اسلامی ایران بحثهای متعددی در محافل تصمیمگیرنده آغاز شد، تا اینکه امام راحل(ره) این مسؤولیت را به وزارت خارجه محول فرمودند، آقای دکتر ولایتی، وزیر امور خارجه وقت، در اینباره میگوید: یک روز که در خانه بودم، از رادیو شنیدم امام(ره) تصمیم گرفتهاند مسؤولیت مذاکره را به عهده اینجانب بگذارند. چگونگی امر از این قرار بود که سردار سرلشکر محسن رضایی، فرمانده محترم پیشین سپاه پاسداران برای موضوعی خدمت امام(ره) رسیده بود. امام(ره) ضمن اینکه مطالب مربوط به سؤال ایشان را پاسخ داده بودند، در همان جلسه اظهار کرده بودند که مسؤولیت مذاکرات صلح به عهده وزارت امور خارجه است، وهمان روز این نظر امام(ره) از رسانهها پخش شد، من خود نیز موضوع را برای اولینبار از رادیو شنیدم. این فرمایش ایشان به همه اختلاف نظرها پایان داد. بلافاصله برای چگونگی آغاز مذاکرات برنامهای تنظیم کردیم تا آنچه منافع ماست تأمین شود و مشکلی پیش نیاید. پس از آنکه مسؤولیت مذاکرات سیاسی و مذاکرات صلح رسماً به وزیر امور خارجه واگذار شد، وی با تشکیل هیأتی از کارشناس سیاسی و حقوقی عازم نیویورک شد و در تاریخ 4 مرداد 1367 با دبیر کل وقت سازمان ملل متحد ملاقات کرد و این ملاقات او با دبیر کل پس از پذیرش قطعنامه 598 بوده است. 2 ـ دور جدید تجاوزات عراق در حالیکه همه زمینهها برای مذاکرات صلح فراهم میشد و نمایندگان رسمی ایران و عراق عازم نیویورک شده بودند، شعار صلحطلبی صدام به عنوان حربهای دروغین رخ نشان داد و صدای طبل جنگ او مجدداً همه چیز را به حالت اوّل خود برگردانید، بطوری که این خبر، فضای مذاکره در نیویورک را تحتالشعاع قرار داد. وزیر امور خارجه وقت ایران در این باره به دبیر کل گفت: حمله دیروز و دیشب عراق بسیار سنگین بوده است و در مناطقی تا 100 کیلومتر داخل خاک ما شدهاند. ما به این نتیجه رسیدهایم که عراق در کاری که مجری آن شما هستید قصد اخلال دارد. زیرا روشن است که اگر آنها داخل خاک ما باشند ما با آتشبس موافقت نمیکنیم. مردم ما نمیپذیرند که شهرهای بزرگ آنها در اشغال عراق باشد و ما آتشبس اعلام کنیم. به طور کلی عراقیها میخواهند وضعیت را به ابتدای جنگ، یعنی سال 1980 برسانند. در ایران مجدداً از نقاط مختلف مردم به سمت جبههها هجوم میآورند و صدای طبل جنگ ساعت به ساعت بلندتر شده است. البته دبیر کل با اخباری که از ماهوارهها دریافت کرده بود حمله مجدد ارتش عراق را تأیید کرد و در ملاقات روز چهارم مرداد ماه 1367 با وزیر خارجه ایران، اظهارات او را تأیید نمود. همچنین همه رسانهها و خبرگزاریهای جهانی و منطقهای، از تهاجمات جدید ارتش عراق خبر دادند، و با تحلیلهای متفاوت از آن، شعار صلحطلبی رژیم عراق را زیر سؤال بردند. 3 ـ عملیات مرصاد همزمان با حملات هوایی ارتش عراق در خوزستان، اقدام مشترک نیروهای نظامی سازمان منافقین و ارتش عراق در نفوذ به خاک ایران در منطقه غرب آغاز شد. منافقین در یک طرحریزی زمانبندی شده قصد داشتند شهرهای ایران منجمله کرمانشاه و همدان و تهران را تصرف کنند و گمان میکردند با تصرف و کنترل این شهرها میتوانند جمهوری اسلامی ایران را ساقط کنند. مأموریت اصلی سازمان منافقین در جنگ عراق علیه ایران، جاسوسی و کسب اطلاعات بود. مأموریتی که همواره برای عراقیها فوقالعاده ارزشمند بود. یکی از سران منافقین که در جریان عملیات ظفرمند مرصاد به اسارت رزمندگان پرتوان اسلام درآمده بود در این باره میگوید: سازمان، جاسوسی برای عراق را وظیفه مهمی برای نیروهای خود میدانست و به همین خاطر ما از طریق شنود بیسیم، جابجایی و تحرکات و برنامههای نیروهای ایرانی را به عراقیها گزارش میکردیم. همچنین تخلیه اطلاعاتی از طریق تلفن، کار دیگر ما بود، ما از خارج به نام بعضی افراد یا بعضی نهادها به مراکز مختلف تلفن میزدیم و در مورد اعزام نیرو، وضعیت مختلف نظامی و اقتصادی، اطلاعات جمع میکردیم. همچنین ما در جریان بمباران و موشکباران شهرها، محل دقیق اصابت بمب و موشک و نتایج آنرا بدست میآوردیم. کار دیگر ما شناسایی مناطق عملیاتی بود، ما با پوشیدن لباس بسیجی خود را به مناطق استقرار نیروهای ایرانی نزدیک میکردیم و محل استقرار نیروهای ایرانی و مناطقی را که عراقیها بهتر بتوانند در آنجا عملیات کنند، شناسایی میکردیم. مهمترین دلائل اقدام جاهلانه منافقین را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد: الف ـ سازمان منافقین به علت مواضع و اقدامات تروریستی گستردهاش در ایران، به هیچ وجه راه بازگشتی برای خود باقی نگذاشت و حیات خود را فقط در مرگ نظام جمهوری اسلامی میدید. فلذا تحلیلهای واهی عملیات نظامی را در رأس استراتژی خود قرار دادند. ب ـ پس از قطعنامه 598، سازمان منافقین کاملاً از سقوط جمهوری اسلامی ایران توسط عراق ناامید شد، بدین سبب با شروع عملیات گستردهای تصمیم داشت در راه برقراری صلح سنگاندازی بکند و همچنین به جهانیان بفهماند که تحقق صلح با حاکمیت جمهوری اسلامی در کشور ایران منتفی است. ج ـ زمزمههای شک و تردید در صلاحیت رهبری سازمان و آثار ناامیدی در هواداران آن به دلیل اوضاع آشفته آنان در سطح جهانی و منطقهای، اقدام به عملیات خطرناکی را در تثبیت رهبری سر کرده منافقین و خروج بنبست موجود مؤثر دانستهاند. د ـ رژیم عراق نیز پس از قبول قطعنامه 598 احساس کرد که حضور پرحجم منافقین در عراق دردسر ساز خواهد بود، فلذا طی نشستهای مشترک با سران منافقین به آنان تضمین داد که ایران شکستپذیر است و کافی است که شما فقط نیروهای خود را به سوی ایران از شهری به شهر دیگر حرکت دهید. منافقین کوردل با همین برنامه غلط و دیکته شده از سوی رژیم عراق، راه شهرهای ایران را در پیش گرفتند، تا اینکه در سه راهی اسلامآباد غرب در کمند نیروهای رزمنده و پرتوان جمهوری اسلامی ایران گرفتار، و شکست فضاحت باری را متحمل شدند. رژیم عراق سرانجام از رفع این مزاحمان خوشحال شد و پیشمرگانش در انجام مأموریت براندازی، ناکام ماندند. این اقدامات مذبوحانه در حالی انجام میشود که رژیم عراق همچنان با طرح پیش شرطها سعی دارد در مسیر مذاکرات کارشکنی کند و موانع جدید به وجود آورد. در مجموع، رژیم عراق با تجاوز مجدّد و عملیات مشترک با سازمان منافقین هدفهای زیر را دنبال میکرد: الف ـ رئیس جمهور عراق دریافت که نه تنها تجاوز هشت ساله برای او و متحدانش هیچ دستاوردی نداشته است، بلکه، ماهیت جنگطلبی او خصوصاً با کاربرد سلاحهای شیمیایی، برای افکار عمومی جهان روشن شده است، و قطعاً حامیانش برای دوری جستن از هراسهای بعد از استقرار صلح، تغییر مهره در عراق را بهترین راهحل در نظر خواهند گرفت، در آن صورت نه تنها برای صدام آبرویی نخواهد ماند بلکه برای حزب بعث هم خسارات بسیار سنگین و جبرانناپذیری خواهد بود؛ از این جهت اشغال اراضی ایران به عنوان حداقل رهآورد جنگ، در پایان میتوانست برای نجات صدام از سلب اعتماد حامیانش مؤثر باشد. ب ـ دومین انگیزه رژیم عراق از اشغال بخشی از اراضی ایران آن بوده است که یقین داشتند جمهوری اسلامی ایران با اشغال بخشی از اراضی خود از سوی عراق هیچگاه آتشبس را قبول نخواهد کرد، در آن صورت رژیم عراق میتواند کما فی السابق با شعار صلحطلبی خود افکار همگان را همچنان فریب دهد. ج ـ رژیم عراق برای حضور پرقدرت بر روی میز مذاکره، در اختیار داشتن بخشی از اراضی و شهرهای ایران را مؤثر میدانست و به همین دلیل تهاجمات تازهاش را علیه اراضی ایران آغاز کرد و به اعتقاد کارشناسان رژیم عراق با این کار میخواست امتیازات بیشتری را از ایران بگیرد. امّا رزمندگان شجاع و شهادتطلب ما با بسیج عمومی و حضور مؤثر در همه جبهههای غرب و جنوب بار دیگر حماسه فتح خرمشهر و... را تکرار کردند و دشمن ذلیل را تا آن سوی مرزها عقب راندند و منافقین کوردل را در غرب کشور سرکوب و تار و مار کردند. رژیم عراق که این بار هم از تلاشهای ظالمانه خود طرفی بست، سرانجام در 15 مرداد سال 1367 طی نامهای به دبیر کل اعلام کرد: در صورتی که ایران با مذاکرات مستقیم به طور صریح و بدون ابهام و رسماً اعلام کند،عراق نیز با آتشبس موافقت میکند. 4 ـ اعلام تاریخ آتشبس پس از ارسال نامه عراق به دبیر کل در روز بعد، 16 مرداد 1367 ایران نیز طی نامهای موافقت خود را با مذاکرات مستقیم پس از برقراری آتشبس، اعلام کرد. در تاریخ 17 مرداد 1367 (8 اوت 1988) شورای امنیت با حضور نمایندگان ایران و عراق تشکیل جلسه داد. در این جلسه دبیر کل گفت طی دو هفته گذشته تلاشهای زیادی انجام داده و مذاکرات مفصلی با هر دو طرف داشته است. در نتیجه از هر دو کشور میخواهد که از ساعت 3 بامداد روز 20 اوت 1988 (29 مرداد 1367) آتشبس را در کلیه جبههها رعایت کنند و اولین دور مذاکرات دو کشور، در 25 اوت (3 شهریور 1367 با نظارت وی در ژنو انجام خواهد شد. وی از هر دو کشور خواست از خود خویشتنداری نشان دهند و از هر گونه عملیات خصمانه خودداری کنند. پس از دبیر کل، رئیس شورای امنیت موافقت شورا را با آتشبس، اعلام کرد. در همان روز طی نامهای موافقت ایران نیز با ترک مخاصمات از هشتم اوت 1988 (17 مرداد 1367) از سوی وزیر خارجه وقت اعلام شد. بدین ترتیب رسماً از 29 مرداد 1367 (20 اوت 1988) آتشبس برقرار شد. پس از آتشبس، اولین دور مذاکرات سه جانبه بین ایران و عراق و دبیرکل در روز سوم شهریور 1367 آغاز گردید و دبیر کل سازمان ملل هدف از مذاکرات را اجرای قطعنامه 598 با توجه به طرح اجرایی 15 اکتبر 1987 دبیر کل دانست. عدم همکاری عراق به انجام مذاکرات سه جانبه و اجرای قطعنامه 598، از آغاز کار کاملاً مشهود بود. طرح مسائل حاشیهای و تکرار آن در هر دوری از مذاکرات کار را به جایی رسانید که دبیر کل در آخرین دور مذاکرات که در تاریخ 3/2/1368 در ژنو تشکیل شد، تلویحاً به شکست مذاکرات اعتراف کرد. اظهار یأس دبیر کل از ارائه مذاکرات، عملاً بیانگر توقف مذاکرات سه جانبه بوده است. تجاوز به کویت و پذیرش قرارداد 1975 الجزایر از سوی عراق رژیم عراق در پی عدم موفقیت در جنگ با ایران، دچار مشکلات زیادی شده بود. از سویی در داخل کشور روحیه مردم کاملاً در هم شکسته بود و آثار مشکلات اقتصادی ناشی از جنگ نیز روز به روز بیشتر نمود میکرد و از سوی دیگر در بُعد بینالمللی نیز رژیم عراق اعتبار خود را از دست داده بود، و بار بدهیهای خارجی نیز فشار زیادی را بر اقتصاد جنگزده و ورشکسته این کشور تحمیل میکرد. بنادر عراق که دسترسی محدودی به آبهای آزاد دارد عملاً غیرقابل استفاده شده بود. اروندرود نیز که بخش عمده تجارت دریایی عراق از آن راه صورت میگرفت. تا حصول نتیجه مذاکرات با ایران و لایروبی و پاکسازی آن، غیرقابل استفاده بود. لذا به منظور دستیابی به «فضای حیاتی»!! و راهیابی به دریا خواستار در اختیار گرفتن دو جزیره کویت به صورت اجاره بود که کویت با این امر مخالفت کرد. در چنین موقعیتی دولت عراق به منظور فراهم کردن زمینه حمله به کویت و نیز ایجاد آرامش در مرزهای شرقی خود، مکاتبات مستقیم را با مقامات ایرانی شروع کرد. صدام در نامهای خطاب به مقام معظم رهبری (مد) و حجهالاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی پیشنهاد «حل و فصل جامع مناقشات مرزی» را ارائه کرد. صدام در نخستین نامه پیشنهاد داده بود تا سران دو کشور در مکه مکرمه با هم ملاقات کنند و مقدمات انجام مذاکرات آتی برای رسیدن به صلحی پایدار را فراهم سازند، اما ایران که همواره نسبت به حسن نیت عراق سوء ظن داشت این پیشنهاد را نپذیرفت. آقای هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور وقت ایران، در پاسخ به نامه رئیس جمهور عراق ضمن استقبال از هر پیشنهاد و ابتکاری که دو کشور را به صلح جامع برساند، باقیماندن بخشهایی از خاک ایران در اشغال نیروهای عراقی را باعث تردید جدّی در حسن نیت طرف مقابل دانست و ضمن رد پیشنهاد ملاقات سران، در این مرحله خواستار تعیین نمایندهای از هر دو طرف جهت مذاکره در کشوری ثالث شد و نیز تأکید کرد که مذاکرات باید به گونهای باشد که به اعتبار قطعنامه 598 لطمهای وارد نشود. صدام بار دیگر در نامهای ضمن انتقاد از لحن نامهنگاری رئیس جمهور ایران خواستار فراموش کردن گذشته شد و ضمن تأکید بر حق مسلم عراق در رابطه با جنگ، قطعنامه 598 را طرح جامعی برای صلح جامع بین دو کشور دانست و با پیشنهاد تعیین نمایندگان دو طرف جهت مذاکرات مقدماتی موافقت کرد، اما همچنان به تعیین زمان و مکان ملاقات سران دو کشور اصرار داشت. رئیس جمهور ایران در پاسخ این نامه با زیرکی متوجه شد نقشه عراق جهت کمرنگ کردن نقش دبیرکل سازمان ملل در مذاکرات صلح، و نهایتاً خارج کردن مذاکرات از چارچوب قطعنامه 598 است، بنابراین با آن مخالفت کرد. در نامه مورخ 30 ژوئیه 1990 صدام پیشنهاداتی ارائه کرد که بر طبق آن خواستار ملاقات فوری بین سران دو کشور، بحث و توافق بر سر کلیه موضوعات مربوط به طرفین بر اساس قطعنامه 598، شناخت حق حاکمیت عراق بر شطالعرب و استفاده طرفین از آن بر اساس خط تا لوگ و یا پذیرفتن حکمیّت در این زمینه شد و در این فاصله به لایروبی شط براساس فرمول مورد توافق طرفین، حذف بند 6 قطعنامه 598 (شناسایی مسؤولیت آغاز جنگ) که آنرا مانعی بر سر راه تحقق صلح میداند، تقسیم برابر کمکهای بینالمللی برای بازسازی که در قطعنامه 598 پیشبینی شده، فعال شدن سفارتخانههای دو کشور (که در طول جنگ دایره بوده و تنها از سپتامبر 1987 تعطیل شده است و اقدام کرد. در این زمان اوضاع منطقه هر روز وخیمتر میشد و تهدیدات عراق علیه کویت ابعاد تازهتری مییافت. عراق همواره نسبت به کویت ادعاهای ارضی داشت اما این بار این ادعاها همراه بود با: «اعلام بازپرداخت وامهای دریافت شده از کویت در جریان جنگ هشت ساله با ایران، تقاضای دریافت خسارت از کویت به دلیل استخراج نفت از سوی آن شیخنشین از یک حوزه نفتی مورد اختلاف (روضتین) در منطقه الباطنه و نیز ابراز خشم از اقدام دولت کویت در زمینه پایین آوردن بهای بینالمللی نفت. عراق ادعا کرد که نه تنها بدهی 10 میلیارد دلاری خود را به کویت پرداخت نخواهد کرد، بلکه باید 4/2 میلیارد دلار بابت خسارت ناشی از موارد یاد شده دریافت کند.» سرانجام در دوم اوت 1990، نیروهای عراقی به کویت حمله کردند و در عرض چند ساعت سراسر خاک این کشور کوچک را به اشغال خود درآوردند. فردای روز حمله به کویت، صدام حسین مجدداً نامهای به رئیس جمهور ایران نوشت که محتوای آن بیان کننده نگرانی شدید وی از ورود ایران به جنگ، و اغتنام فرصت جهت گرفتن انتقام از عراق بود. صدام در این نامه ضمن اینکه مسأله کویت را به موضوعی مربوط به امّت عرب ذکر کرده، به رهبران ایران توصیه میکند که مبادا در مسألهای دخالت کنند که زیان خود و مردمشان در آن باشد. لکن با بروز عکسالعمل قاطع و سریع جهانی در مقابل حمله عراق به کویت، وضعیت عراق هر لحظه بحرانیتر شد. رئیس جمهوری اسلامی ایران نیز در پاسخی صریح و قاطع به رئیس جمهور عراق ضمن بیان این نکته که حمله به یک کشور همسایه در حالیکه مشغول مذاکرات صلح با کشور دیگری هستید، باعث ایجاد تردید نسبت به حسن نیت شما شده است، حمله عراق به کویت را محکوم کرده بر مواضع ایران مبنی بر ملاک قرار گرفتن قرار داد 1975 الجزایر جهت حل و فصل اختلافات مرزی تأکید کرد. در این زمان و با افزایش فشارهای بینالمللی بر صدام برای خروج از کویت، وی «به تصور اینکه خواهد توانست احتمالاً در یک ائتلاف ضد غربی با ایران قرار گیرد کوششهایی را آغاز کرد.» «در اواسط ماه اوت صدام حسین یک حمله دیپلماتیک سه مرحلهای را آغاز کرد. اولین عملیات با هزینهای قابل توجه، و تا حدودی موفقیتآمیز بود. دومین عملیات به شکست انجامید و سومین عملیات نتایج دلخواهی به همراه نداشت.» در مرحله اول به سراغ ایران رفت و طی نامهای در 14 اوت 1990 ضمن پذیرفتن قرارداد 1975 به عنوان مبنای حل اختلافات، با عقبنشینی سریع نیروها و آزادی کامل اسرا موافقت کرد. لکن عملاً در جلب حمایت ایران موفق نشد چرا که ایران به عنوان عضو سازمان ملل باید از دستورات شورای امنیت مبنی بر تحریم همه جانبه عراق، تبعیت میکرد و از سوی دیگر میبایستی طوری عمل میکرد که روند مثبت دستیابی به صلح را مخدوش نکند. از این رو با اتخاذ موضع بیطرفی سعی کرد موضوع مذاکرات صلح بین دو کشور را از مسأله کویت جدا سازد. حرکت دیپلماتیک دوم صدام متوجه دنیای عرب بود. او با الفاظ اسلامی به امریکا و اسراییل حمله کرد و خروج نیروهای اسراییلی از سرزمینهای اشغالی اعراب را به عنوان شرط خروج نیروهای عراقی از کویت اعلام کرد. وی سپس سعی نمود با تکیه بر شعارهای مذهبی و قومی، افکار عمومی اعراب را علیه حضور نیروهای امریکایی در خلیجفارس بشوراند، لکن در این زمینه نتوانست موفقیتی کسب کند چرا که کشورهای عمده عرب همچون مصر، سوریه و کشورهای عرب حوزه خلیجفارس در ائتلاف بینالمللی علیه عراق شرکت داشتند. در سومین حرکت که هدف آن امریکا و کشورهای غربی دیگر بود صدام تهدید کرد که کلیه چهار هزار تبعه انگلیس و دو هزار تبعه آمریکایی را که در کویت بسر میبرند حبس خواهد کرد و آزادی آنها را منوط کرد به: تضمین شورای امنیت مبنی بر عدم توسل به زور علیه عراق، اعلام کتبی و صریح بوش مبنی بر خروج نیروهای آمریکایی و ائتلاف بینالمللی از منطقه، و لغو تحریمهای عراق؛ اما این کار واکنش منفی بیشتری را در افکار عمومی غرب پدید آورد. در این میان اعضاء شورای امنیت نیز با توسل به زور توسط ناوگان آمریکا، جهت جلوگیری از تجارت دیگر کشورها با کویت و عراق مخالفت میکردند، لکن در همین زمان امیر کویت از آمریکا رسماً تقاضای مداخله نمود و این امر باعث مشروع جلوه دادن دخالت خودسرانه آمریکا شد و این در شکست بنبست در اجرای قطعنامه 598 مؤثر بود. ادامه مطلب |